ینیچریان مهمترین بخش ارتش پیادهنظام عثمانی بودند که در توسعه قلمرو این حکومت و تثبیت آن نقش برجستهای داشتند. با وجود جایگاه و کارکرد نظامى آنان، نامهاى مناصب این دسته، کمتر نشانى از نظامیگرى دارد. برخی از عناوین مناصب ینیچریان را، اسامی مشاغل مربوط به مطبخ تشکیل میداد، در حالىکه وظایف صاحبان این عناوین، ارتباطی با وظایف مشاغل آشپزخانهای نداشت. بخش دیگری از این مناصب، عناوین مربوط به شکار و گروه پرورش سگهای شکاری بود که بیانگر شغل آنان در دورههاى نخستین عثمانى بود که به مرور زمان، وظایف پیشین آنان متروک شده و جز عنوان، نشانی از شکارگری نداشتند. برخی دیگر از نامهاى مقامات ینیچری، نیز ریشه در زبانهای عربی و فارسی داشت که در قلمرو ترکان بهلحاظ لفظ و معنا چندان تغییر کرد که میان این دست نامها و وظایف دارندگان آن مناصب نمیتوان ارتباطی یافت.
Janissaries; Inconsistency between their Titles and Duties
چکیده [English]
Janissaries were the most important division of the Ottoman infantry that had a significant role in the expansion of Ottoman territory and its establishment. Despite this militancy, most of the Janissaries titles were not military. Some of them were derived from the kitchen jobs, whereas their duties were not related to the kitchen duties. Another part of the titles, were hunter’s and the gundogs training group's names that indicated their job in the early Ottoman era. They gradually left their duties as haunters but kept their titles. Another part of the titles has been taken from Persian and Arabic languages that have been changed in terms of word and meaning among the Turks, so there is not any relation between the titles and their duties. References Ahiskalı, Recep, “Muhzır”, Vol.31, İstanbul, Türkiye Diyanet Vakfı İslam ansiklopedisi (DİA), Türkiye Diyanet Vakfı Yayınları İşletmesi, 2006. Beşinci (5) Numaralı Mühimme Defteri (973/ 1565–1566) <Özet ve İndeks>, (Dîvân- ı Hümâyûn Sicilleri Dizisi: II), Başbakanlık devlet arşivleri genel müdürlüğü, yy nu: 21, Ankara, 1994. Canatar, Mehmet, “Kethüda”, vol.25, İstanbul, Türkiye Diyanet Vakfı İslam ansiklopedisi (DİA), Türkiye Diyanet Vakfı Yayınları İşletmesi, 2002. Çürük, Cenab, “Çadır Mehterleri”, vol.8, İstanbul, Türkiye Diyanet Vakfı İslam ansiklopedisi (DİA), Türkiye Diyanet Vakfı Yayınları İşletmesi, 1993. Göksel, Sinan Can, Osmanlı Askeri Düzeni ve Yeniçeriler, Yüksek lisans tezi, Ankara Üniversitesi, Ankara, 2009. Güven, Özbay, Hergüner, Gülten, “Türk Kültüründe Avcılığın Temel Dayanakları”, PAÜ, Eğitim Fak. Derg., no.5, 1999. Halaçoğlu, Yusuf, XIV-XVII. Yüzyıllarda Osmanlılarda Devlet Teşkilâtı ve Sosyal Yapı, Ankara, Türk Tarih Kurumu Yayınları, 1991. Hezarfen, Hüseyin Efendi, Telhisül-beyan fi Kavanin-i Al-i Osman, Haz. Sevim İlgürel, Ankara, Türk Tarih Kurumu, 1998. İnalcık, Halil, Kuruluş Dönemi Osmanlı Sultanları (1302-1481), İstanbul, İSAM, 2010. İsazade, İsazade Tarihi, Haz. Ziya Yılmazer, İstanbul, İstanbul Fetih cemiyeti, 1996. Karaçelebizade, Abdülaziz efendi, Zafername (Tarihçe-i feth-i Revan ve Bağdad), Haz. Ömer Kucak, Yüksek lisans tezi, Afyon Kocatepe Üniversitesi, Afyonkarahisar, 2007. Koçu, Reşad Ekrem, Yeniçeriler, İstanbul, doğan kitabçilik, 2004. Medhi, Mehmet Esad, Sadaret Teşrifat Defteri, Haz. Üzeyr Yıldırım, İstanbul, T.C. Kültür ve Turizm Bakanlığı Kütüphaneler ve Yayımlar Genel Müdürlüğü, 2007. Nyberg, Henrik Samuel, A Manual of Pahlavi, Wiesbaden, Otto Harrassowitz, 1974. Özcan, Abdülkadir, “Çorbacı”, vol.8, İstanbul, Türkiye Diyanet Vakfı İslam Ansiklopedisi(DİA), Türkiye Diyanet Vakfı Yayınları İşletmesi, 1993. Idem, “Sekban”, vol.36, Türkiye Diyanet Vakfı İslam ansiklopedisi (DİA), İstanbul, Türkiye Diyanet Vakfı Yayınları İşletmesi, 2009. Idem, “Haseki”, vol.16, Türkiye Diyanet Vakfı İslam Ansiklopedisi (DİA), İstanbul, Türkiye Diyanet Vakfı Yayınları İşletmesi, 1997. Idem, “Turnacıbaşı”, vol.41, Türkiye Diyanet Vakfı İslam Ansiklopedisi (DİA), İstanbul, Türkiye Diyanet Vakfı Yayınları İşletmesi, 2012. Idem, “Zağarcıbaşı”, vol.44, Türkiye Diyanet Vakfı İslam Ansiklopedisi (DİA), İstanbul, Türkiye Diyanet Vakfı Yayınları İşletmesi, 2013. Özcan, Nuri, “Mehter”, vol.28, Türkiye Diyanet Vakfı İslam Ansiklopedisi (DİA), İstanbul, Türkiye Diyanet Vakfı Yayınları İşletmesi, 2003. Pakalın, Mehmet Zeki, Osmanlı Tarih Deyimleri ve Terimleri Sözlüğü, İstanbul, Milli eğitimbasımevi, 1971. Şemdanizade, Fındıklılı Süleyman Efendi, Müri üt-tevarih, Haz. Münir Aktepe, İstanbul, Edebiyat Fakültesi Mabaası, 1976. Silahdar Fındıklılı, Mehmet Ağa, Nusretname, Haz. İsmet Parmaksızoğlu, İstanbul, Milli Eğitim basımevi, 1969. Uzunçarşılı, İsmail Hakkı, Osmanlı Devleti Taşkilatından Kapukulu Ocakları, Ankara, Türk Tarih Kurumu, 1988. Idem, İsmail Hakkı, Osmanlı Devletinin Markez ve Bahriye Teşkilatı, Ankara, Türk Tarih Kurumu,1988. Üçüncü (3) Numaralı Mühimme Defteri (966-968/1558–1560), (Dîvân- ı Hümâyûn Sicilleri Dizisi: I), Başbakanlık devlet arşivleri genel müdürlüğü, yy nu: 12, Ankara, 1993. Yedinci (7) Numaralı Mühimme Defteri (975-976 / 1567–1569) <Özet-Transkripsiyon - İndeks>, c I ve II, (Dîvân- ı Hümâyûn Sicilleri Dizisi : V), Başbakanlık devlet arşivleri genel müdürlüğü, yy nu: 37, Ankara, 1998 ve 1999.
کلیدواژهها [English]
Ottoman military organization, Janissaries, Sagbān/ Sekban
استاد دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات، گروه تاریخ و باستانشناسی، تهران، ایران
چکیده
ینیچریان مهمترین بخش ارتش پیادهنظام عثمانی بودند که در توسعه قلمرو این حکومت و تثبیت آن نقش برجستهای داشتند. با وجود جایگاه و کارکرد نظامى آنان، نامهاى مناصب این دسته، کمتر نشانى از نظامیگرى دارد. برخی از عناوین مناصب ینیچریان را، اسامی مشاغل مربوط به مطبخ تشکیل میداد، در حالىکه وظایف صاحبان این عناوین، ارتباطی با وظایف مشاغل آشپزخانهای نداشت. بخش دیگری از این مناصب، عناوین مربوط به شکار و گروه پرورش سگهای شکاری بود که بیانگر شغل آنان در دورههاى نخستین عثمانى بود که به مرور زمان، وظایف پیشین آنان متروک شده و جز عنوان، نشانی از شکارگری نداشتند. برخی دیگر از نامهاى مقامات ینیچری، نیز ریشه در زبانهای عربی و فارسی داشت که در قلمرو ترکان بهلحاظ لفظ و معنا چندان تغییر کرد که میان این دست نامها و وظایف دارندگان آن مناصب نمیتوان ارتباطی یافت.
کلیدواژهها: تشکیلات نظامی عثمانی، ینیچریان، سگبانان.
مقدمه
با استقرار حکومت عثمانی در همسایگی پایتخت امپراتوری روم شرقی و تبدیلشدن آن از امیرنشینی مرزی به حکومتی توسعهطلب، دیگر نیروهای عشیرهای و جهادی نامنظم پاسخگوی نیازهای این حکومت نبودند. در این میان، بهکارگیری قانون پنجک[4] که خمس غنایم (شامل اسرا) را در اختیار سلطان قرار میداد و نیز رواج قانون دوشیرمه[5] (گردآوری کودکان مسیحی و آموزش آنان برای جذب در تشکیلات درباری و نظامی)، عامل دیگری بود که عثمانیان را به ایجاد سپاهی منظم و دائمی ترغیب میکرد. دسته برآمده از این دوقانون (بهویژه قانون دوشیرمه)، قاپیقولوها بودند که بردارنده چهار بخش سوارهنظام، شامل «سلحداران»،[6] «سپاه»،[7] «علوفهچیان»[8] و «غربا»[9] و شش بخش پیادهنظام، شامل «عجمیاوغلانلر»،[10] «ینیچریان»،[11] «جبهجیان»،[12] «توپچیان»،[13] «توپ آرابهجیها»[14] و «خمبرهجیان»[15] بودند. بیتردید، مهمترین بخش قاپیقولوها، از حیث اقتدار و شمار، ینیچریان بودند. ینیچری یا سپاه نو، جنگاوران پیادهنظامى بودند که در اوایل حکومت عثمانی پدید آمدند. تشکیلات ینیچریان که اوجاق خوانده میشد، از سه بخش اصلیِ «یایابکلر» («جماعت»/ «یایاباشی»/ «سرپیادگان») دربردارنده شصتوپنج اورته،[16] «سگبان» دربردارنده سیوچهار اورته و «آغابلوکلر» (بلوکباشی/ بلوکلی) دربردارنده شصتویک اورته تشکیل میشد.[17]
ینیچریان به سبب اینکه بنیانگذاری خود را به حاجی بکتاش ولی نسبت میدادند، متعصبانه پیرو آداب بکتاشیه بودند و حتی فرماندهان خود را «آغایانبکتاشیان» میخواندند.[18] فرمانده ینیچریان «آغا» و یا «ینیچریآغاسی» نام داشت که به سبب فرماندهی کل اوجاق ینیچریان، «اوجاقآغاسی» نیز خوانده میشد. تا قرن دهم هجری، این منصب از میان ینیچریان انتخاب میشد، اما از این سده به بعد، بهدلیل بروز شورشهای گسترده ینیچریان، درباریان عهدهدار این مقام شدند.[19]ینیچریآغاسی وظایف متعددی بر عهده داشت، از جمله: فرماندهی ینیچریان، رسیدگی به نظم و انضباط استانبول، انتظام نیروهای قلاع و استحکامات، بازدید از کوچهها و اصناف، تنبیه متخلفان و مجرمان.[20] برای انجام بهتر امور، مناصب متعددی نظیر «قولکتخداسی» که «اوجاقکتخداسی» و «کتخدا بک» نیز نامیده و معاونِ ینیچریآغاسی محسوب میشد، ایجاد و بهکار گرفته شده بود.[21] از دیگر یاریرسانان ینیچریآغاسی میتوان به «سگبانباشی» فرمانده بخش سگبانان ینیچری،«زغرجیباشی» فرمانده اورته شصتوچهارم، «صکسونجیباشی/صامسونجیباشی» فرمانده اورته هفتادویکم، «طورنهجیباشی» فرمانده اورته شصتوهشتم، «خاصکیان» فرماندهان اورتههای چهاردهم، چهلونهم، شصتوششم و شصتوهفتم، «محضرآغا» فرمانده اوطه[22]های نامعین، «کتخدایری» جانشین قولکتخداسی، «باشبلوکباشی» پرسابقهترین افراد آغابلوک و «ینیچریافندیسی» مسؤول امور مالی ینیچریان اشاره کرد.[23]
در میان مناصب ینیچریان، نامهاى متعددی به چشم میخورد که به نظر میرسد با ماهیت نظامیان تناسب ندارند. همین عدم تناسب اسامی و عناوین با فعالیتهای نظامی، باعث گمراهی در فهم این قبیل از اصطلاحات شده است؛ به طوریکه صرفا با نگاهی به اسامی مناصب نمیتوان به وظایف آنان پیبرد و به دیگر سخن، بسیاری از اسامی مناصب، مقامات و اصطلاحات ینیچریان هرگز نماینده وظایف و اختیارات آنان نیستند. در پیدایش این پیچیدگی و ابهام عوامل متعددی دخیل بوده است، مانند نامگذاری آشپزخانهای براساس داستانهای اسطورهای دوره تأسیس ینیچریان، ورود گروههای غیرنظامی از دربار به بخشهای نظامی آنان و برداشت اشتباه از نامهاى غیر ترکی رواجیافته در میان عثمانیان.
1. اسامی آشپزخانهای ینیچریان
عثمانیان بسیاری از فتوح خود را مدیون نظامیگری ینیچریان بودند و همسایگان عثمانیان ارتش عثمانی را برابر با ینیچریان میدانستند؛ با وجود این، با مشاهده نامهاى مناصب و اصطلاحات مرتبط با آنها، رنگ و بوی جنگاوری ینیچریان چندان ملموس به نظر نمیرسد و گویی با ماهیت نظامی آنان هماهنگی ندارد. بخشی از این نامها مناسب آشپزخانهها هستند، بهطوریکه در نگاهی گذرا چنین پنداشته میشود که ینیچریان، گروهی برآمده از مطبخ سلطان بودهاند؛ مثلاً تشکیلات ینیچریان را «اوجاق» و سرکردگان آن را «اوجاقآغالری» (=آغایان اوجاق) میخواندند. آغاز رواج واژه اوجاق و سایر اصطلاحات مطبخی در میان ینیچریان و تبدیلشدن آنها به اصطلاحاتی مرسوم، به دوره تأسیس ینیچریان و این داستان اسطورهای بازمیگردد که حاجی بکتاش ولی، نخستین بار بر یک «اوجاق» و در «قزان» برای ینیچریان «چوربا» ساخت.[24] واژه اوجاق، به مرور زمان، معنای نخستین خود را از دست داد و به دسته و گروهی اطلاق شد که در مکانی واحد مستقر مىبودند و از این رو، مفهوم آن با بنیاد، تشکل و کانون برابر شد.[25] دیگر نام رایج و مرتبط با مطبخ در میان ینیچریان، «قزان» (=دیگ) بود. قزانها برای ینیچریان مقدس بودند، چنانکه مذاکره و مشورت در باب امور مختلف ینیچریان، بر گرد قزان انجام میشد. همچنین، ینیچریان هنگام شورش برای اعلام نارضایتی خود، قزانها را به میدان میآوردند و تا برآورده شدن خواستههایشان، اوجاق را روشن نمیکردند.[26] علاوه بر این قزان، دیگ دیگری برای همه ینیچریان وجود داشت که «قزان شریف» نام گرفته و بهمنزله پرچم و سنجق آنان بود.[27] گویا در قزان شریف برای نخستین بار حاجی بکتاش ولی برای ینیچریان، شوربا/چوربا پخته بود؛ از این رو چنان تقدسی بدان داده بودند که بر آن سوگند یاد میکردند.[28] بر اساس داستان مذکور، نامهاى آشپزخانهای در میان ینیچریان حرمت خاصی یافت. از جمله این نامها، نامهاى مناصب و مقاماتی بود که همنام با مشاغل مطبخ بودند.
با توجه به اینکه یکی از مهمترین نیازهای ینیچریان تأمین غذا بود، در هر یک از اورتهها، یک «آشچی»[29] حضور داشت که بههمراه چند زیردست، مسؤول تهیه طعام اورته بود. آشچی که اوسته/ اوستا، آشچیاوسته و آشچیباشی نیز خوانده میشد، از مسؤولان فرودست ینیچریان بود.[30] هزارفن در قرن یازدهم هجری، آشچی را بهصورت «ینیچری آشچی سی» و مجزا از سایر آشچیان آورده است.[31] پاکالین نیز آشچیباشی را ذیل «ضابطان ینیچریان» و از مقامات نظامی شمرده است.[32] وظیفه مهم آشچی، زندانبانی و حبس کردن مجرمان ینیچری و اجرای مجازات (تیموربند کردن) آنان بود. سبب واگذاری چنین وظیفهای این بود که مطبخ اورتهها، «حبسخانه» نیز محسوب میشد.[33] با این اوصاف، نمیتوان آشچی را صرفا آشپز دانست.
عنوان مشابه آشچی «چورباجی»[34] است که اساسا هیچ ارتباطی میان نام و وظایف آن نمیتوان یافت. چوربا/چوربه نوعی غذای آبکی شبیه سوپ بود که انواع مختلفی مانند چوربای برنج، اشکنبه، ترخانه و چوربای لیمو و تخممرغ داشت.[35] چوربا همانند قزان _که تقدس خاصی داشت_ برای ینیچریان جایگاهی فراتر از یک غذا یافته و به یکی از نمادهای آنان بدل شده بود. به مرور زمان، چورباخوری به عادت و سنت ینیچریان بدل شد و در روزهای تشکیل دیوان همایون، به آنان چوربا داده میشد. از آنجا که غذای دیوانی ینیچریان، چوربا بود و نخوردن آن، نشان اعتراض و نارضایتی ینیچریان از تصمیمات دیوان همایون بود،[36] احتمالا عنوان چورباجی در میان آنان به همین سبب رواج یافته بوده است.[37]
لفظ چورباجی سبب شده است که افراد بسیاری، چورباجی را عنوانی خاصِّ مطبخ و به معنای چورباپز و مسؤول پختوپز ینیچریان قلمداد کنند؛[38] این در حالی است که چورباجی عنوانی خاصِّ مطبخ نبود و لقبی عام برای همه سرکردگان ینیچری محسوب میشد. گزارشهای منابع، حکایت از این دارد که چورباجی عنوانی عام برای فرماندهان ینیچری بوده است و میتوان آن را مترادف با فرمانده و سرکرده دانست.[39] این عنوان کاملا نظامی، به سرکرده سیویک بلوک از اوجاقعجمیان و بلوکهای پیاده اردوی عثمانی (ینیچریان) اطلاق میشد که البته میتوانست سواره نیز باشد.[40] در برخی مآخذ، عنوان چورباجی فقط برای سرکردگان بخشی از ینیچریان، نظیر «سرپیادگان» یا یایاباشیها و گاه برای دو بخش یایاباشی و آغابلوکها تخصیص داده شده است،[41] که این تخصیص نیز نادرست است؛ زیرا در همه اورتههای ینیچریان و اوطههای زیرمجموعه آن، سرکردگانی حضور داشتند که بهطور کلی، چورباجی خوانده میشدند.[42] به مرور زمان، مفهوم چورباجی، دیگر به همه فرماندهان اطلاق نمیشد؛ بلکه مقاماتی نظیر ینیچریآغاسی، سگبانباشی، قولکتخداسی، زغرجیباشی، صکسونجیباشی، طورنهجیباشی و باشچاوش، خود را در زمره «آغایان» و فراتر از چورباجیان میدانستند.[43] در نتیجه، در دورههای متأخر فعالیت ینیچریان، چورباجی به فرماندهانی فرودست اطلاق میشد که همرتبه با یوزباشیان بودند[44] و گاهی سوباشی (از فرماندهان دونپایه) خوانده میشدند.[45]
علاوه بر این عنوان عام، عنوان دیگری به نام «چورباجییاماغی» وجود داشت که به زیردستان چورباجی داده میشد و نیروی مددکار فرمانده محسوب میشدند.[46] در اواخر دوره حیات ینیچریان، عنوانی به نام «چورباجیآغا» و یا «ینیچریچورباجیسی» به چشم میخورد که وظیفه محافظت از سفرا و ایلچیان را بر عهده داشت.[47] عنوان عام چورباجی در سال 1241ق با الغای ینیچریان به «اورتهآغاسی» تغییر یافت.[48] با توجه به آنچه آمد، وظایف چورباجی ارتباطی با مطبخ نداشت و مراد از آن، به شکل عام، همه فرماندهان ینیچری و به شکل خاص، فرماندهان دونپایه آنان بود.
2. نامهاى گروههای درباری راهیافته به اوجاق ینیچری
این نامها بر گروه سگبانان[49] متمرکز است. سگبان همان گونه که از نام آن پیداست، با امور سگها و پرورش این حیوانات مرتبط بوده است. این اورته، نام خود را بیش از هر چیز از سه بخش زغرجیان، صکسونجیان/صامسونجیان و طورنهجیان گرفته است.
زغر[51](زغار/ زاغر/ زاغار) به سگهای شکاری گفته میشد.[52] افرادی که مسؤول نگهداری از زغرها بودند، زغرجی خوانده میشدند. اینان به دو دسته پیاده و سواره تقسیم میشدند که در موعد شکار، بخش سواره کار انتقال سگهای شکاری را برعهده داشتند و زغرجیان پیاده، دَگَنَک (چماق) در دست، دسته شکارچیان را همراهی میکردند.[53] در دوره محمد فاتح، سگبانان که دستهای درباری بودند، براى مهار شورشهاى ینیچریان، بدان اوجاق افزوده شدند؛ با وجود این الحاق، وظیفه شکار در کنار وظایف نظامی آنها تا مدتها ادامه داشت.[54] در اوایل دوره الحاق سگبانان، زغرجیان که زیرمجموعهای از آنان بودند، بدون اورته و دسته مشخصی، زیر نظر سگبانباشی قرار داشتند، اما در همین دوره (دوره محمد فاتح)، بهسبب نیاز به تعقیب شکار محمد فاتح، پرورش زغرها را الزامی دید؛ از این رو چورباجیِ شصتوچهارمین اورته از جماعت را با 24 آقچه مقرری، بهعنوان زغرجیباشی گمارد.[55] این اورته ینیچریان که پیش از سایر بخشها (نظیر خاصکیان، طورنهجیان و صکسونجیان) بنیان نهاده شد،[56] به مرور زمان، گسترش چشمگیری یافت و به یکی از مهمترین اورتههای ینیچریان بدل شد.[57] هزارفن تعداد آنان را در سده یازدهم چهار یا پنجهزار نفر برآورد کرده است.[58] این اورته در دو دسته سواره و پیاده خدمت میکرد و کماکان نقش درباریاش، در کنار وظایف نظامی به چشم میخورد.[59] فرماندهی این اورته، بر عهده زغرجیباشی/ زاغارجیباشی[60] بود که سرزغری نیز خوانده میشد.[61] او از اعضای «آغادیوانی»(دیوانی به ریاست آغای ینیچریان برای حل و فصل امور اوجاق) و جزو آغایان قطار به شمار میرفت.[62] با اینکه مقرری زغرجیان نسبت به بسیاری از بخشهای اوجاق کمتر بود،[63] اما زغرجیباشی، همطراز با سایر مقامات بلندرتبه از اصحاب تیمار و زعامت بهشمار میرفت.[64]
مطابق قانون زغرجیان در دیوانسالاری عثمانی،[65] زغرجیباشی در صورت ترفیع به مقام قولکتخداسی یا کتخدابکی میرسید، وى غالبا از مقام صکسونجیباشی به این مقام ارتقا مییافت.[66] وی در صورت نشاندادن لیاقت در جنگ به مناصب بالادست نیز راه مییافت؛ برای نمونه در سال 1138ھ در نبرد وان و تبریز، یک زغرجیباشی با پایه بیگلربیگی به اینهبختی[67] گمارده شد.[68]
در سده دهم هجری، با توجه به اینکه وظایف شکار به بخش بوستانجیان منتقل و جزو مشاغل بوستانجیباشی و آغایان شکار شمرده شد، فقط نام شکارگری زغرجیان به جا ماند و اینان بر وظایف نظامی خود متمرکز شدند؛ با وجود این، زغرجیان در مراسم درباری، به رسم دوره متقدم و صرفا به شکل تشریفاتی، با زغرهای خود حضور مییافتند.[69] از این زمان به بعد، اگرچه وظایفی نظیر محافظت از قلاع و گردآوری کودکان (مأمور دوشیرمه) برای آن طرح شد،[70] اما وظیفه حضور در میدان نبرد، بسیار جدى بود. برای تأیید وظایف کاملا نظامی زغرجیان گزارشهای متعددی در دست است، از جمله در سال 1032ھ، در دوره مراد چهارم در حمله به بغداد،[71] در سال 1083ھ در حمله به لهستان و قمانیچه (قلعه و شهری در اوکراین)،[72] در سال 1090ھ در محاصره قلعه وارات،[73] در سال 1127ھ در نبرد موره (جزیرهای در جنوب یونان)،[74] در سال 1128ھ در جنگ وارادین (اتریش)[75] و در سال 1129ق در حمله به انکروس (مجارستان).[76] در اسناد به جای مانده نیز از حضور زغرجیان در نبردها بهکرّات یاد شده است.[77] همچنین زغرجیان علاوه بر نبردهای زمینى در جنگهای دریایی نیز حضور داشتند.[78] دسته زغرجیان همزمان با ینیچریان برچیده شد.[79] با این اوصاف، نمیتوان زغرجیان را صرفا مسؤول پرورش زغر دانست؛ بلکه علاوه بر این، آنان از نیروهای کاملا نظامی از دسته سگبانان ینیچری بودند که در اوایل دوره عثمانی در امور شکاری فعالیت داشتند.
گروه دیگری که نامشان با ماهیت نظامی ارتش ینیچری تطابق ندارد، «صکسونجیان» بودند. نام این دسته، به اشتباه، به صورتهاى «صامسونجی» و «صانسونجی» نیز متداول شده است.[81] صکسون/ صامسون، سگهای تنومند، سریع و پرقدرتی بودند که در اوایل حکومت عثمانی برای شکار پرورش داده میشدند، اما با تحول وظایف شکارچیان به نظامیگری، این سگها هنگام لشگرکشی برای محافظت از اردو و در هنگام جنگ برای حمله به دشمن بهکار گرفته میشدند.[82] مسؤولیت تربیت و انتقال این سگها براى شکار و یا جنگ بر عهده صکسونجیان بود. اینان نیز همانند سایر سگبانان در دوره محمد فاتح وارد اوجاق ینیچریان شدند و هفتادویکمین اورته آنان را تشکیل دادند.[83] در دوره الحاق به ینیچریان نیز تا مدتی پرورش سگهای مخصوص شکار خرس و سگهای مخصوص جنگ بر عهده آنان بود.[84]
در سال 1033ھ شمار صکسونجیان سیصدوپنجاه نفر بود که در سال 1075ھ به پانصدوسیویک نفر افزایش یافت.[85] این شمار از سگبانان که فقط یکی از بخشهای این دسته را شامل میشد، خود نماینده گرایش نظامی آنان است؛ چه حضور این مایه از شکارچیان -در کنار دستههای پرشمار دیگر شکارگر، بیش از آنکه به موکب شکار شباهت داشته باشد، به لشکرکشی میماند. عنوان سردسته صکسونجیان، «صَکسونجیباشی» /صامسونجی باشی/صامصونجی باشی/صکصونجیباشی بود که «سَرصَکصونی» نیز خوانده میشد[86]. او پیشتر فرماندهی نظامی و شکاری را توأمان بر عهده داشت، اما از آنجا که در سده دهم هجری، وظیفه شکار بر عهده بوستانجیان و دیگر گروههای درباری نهاده شد و سلاطین عثمانی از هوس شکار فارغ شدند؛[87] آنان صرفا در بخش نظامی بهکار گرفته شدند و از وظایف شکارگاهی آنان، تنها نامی بر جا ماند.[88] بهعلاوه، در اسناد تاریخی، صکسونجیباشی از مأموران دوشیرمه شمرده شده است.[89]
صکسونجیباشی که از اعضای دیوان آغا و از اصحاب تیمار و زعامت شمرده میشد، غالبا از مقام طورنهجیباشی به این مقام ارتقامییافت و در صورت ترفیع، زغرجیباشی میشد.[90] وی در مواقعی نیز میتوانست مستقیما «کتخدابک» یا «قولکتخداسی» شود.[91] در منابع تاریخی، گزارشهای متعددی از حضور جنگی صکسونجیان در دست است؛ برای نمونه میتوان به این موارد اشاره کرد: نبرد انکروس و بلگراد،[92] حمله عثمانی به بغداد در دوره مراد چهارم (سال 1032ھ)،[93] همکاری با توپخانه در مقابله با حمله نِمچه[94] (اتریش) و مجار،[95] در محاصره قلعه قاشه[96] در مجارستان در سال 1092ھ،[97] لشکرکشی به موره در سال 1127ھ[98] و جنگ وارادین در سال 1128ھ.[99] این دسته نیز همانند سایر بخشهای ینیچریان، همزمان با زوال آنان از میان برداشته شدند.[100] با توجه به آنچه آمد، صکسونجیان نیز تعریفی مشابه زغرجیان دارند. صکسونجیان، بخشی از نیروهای کاملا نظامی سگبانان ینیچری بودند که در عصر متقدم عثمانی مسؤول تربیت سگهای تنومند و تندرو بودند.
گروه دیگری از سگبانان بودند که علاوه بر اینکه نامشان با ماهیت نظامی ینیچریان انطباق نداشت، با کار سگبانى نیز ارتباطى نداشتند و طورنهجی خوانده میشدند. بنابر کتب لغت، طورنه یا طورنا نوعی پرنده شبیه لکلک بوده است.[102]با توجه به اینکه در بسیاری از نامهاى ترکی نو، حرف «د» جایگزین حرف «ط» در ترکی عثمانی شده است[103] و با تکیه بر کتب لغت، میتوان چنین نتیجه گرفت که طورنه/ طورنا همان دُرناست. به هر رو، عنوان طورنهجی سبب اشتباه در بیان وظایف این دسته شده است. وجود لفظ طورنه، سبب شده که طورنهجی مسؤول پرورش پرندگان شکاری یا نوعی از پرندگان قلمداد شود؛[104] در حالی که وظایف طورنهجیان و وجه تسمیه آنان، ارتباطی با پرورش هیچ نوع از پرندگان ندارد؛ بلکه وظیفه آنان در دوره متقدم عثمانی، تربیت سگهایی بود که به شکار مرغان دریایی و طورنهها میپرداختند.[105] نیز در وجه تسمیه دیگری، نامگذاری طورنهجیان را مرتبط با اجرای قانون دوشیرمه توسط آنان و تشبیه سورو (گَلّه)های کودکان دوشیرمه به دستههای درنا دانستهاند[106] که البته نادرست مینماید. ایجاد این دسته، به دوره محمد فاتح باز میگردد و سبب تشکیل آن این بود که در موسم شکار و در حضور سلطان، طورنهای گریخت و یکی از سگهای «خاصَکیان» آن را گرفت. این رویداد به مذاق سلطان خوش آمد و شصتوهشتمین اورته ینیچریان را که از آن خاصکیان بود، با نام طورنهجی و زیر فرمان طورنهجیباشی ایجاد کرد.[107] طورنهجیباشی که از حیث رتبه، پس از صکسونجیباشی قرار داشت، از پایینرتبهترین آغایان ینیچری بود.[108] او غالبا فرارتبهتر از خاصکیباشی و فرورتبهتر از صکسونجیباشی بود و در صورت ترفیع، صکسونجیباشی میشد.[109] گاهی نیز افراد فرورتبهتر از وی به ترتیب «باشچاوش» و «مُحضِرآغا» ذکر شدهاند.[110] از اوایل سده یازدهم هجری، به وظیفه شکارگاهی طورنهجیان به طور کامل پایان داده شد و آنان دستهای صرفا نظامی تلقی شدند.[111]در سال 1033ھ جمعیت آنان دویستوهشتاد نفر بود که در سال 1075ھ به حدود چهارصدوهفتاد نفر افزایش یافت[112] که وجود چنین جمعیت چشمگیری، گواه دیگری بر نظامیبودن آنان است. از وظایف طورنهجیان میتوان به محافظت از قلاع بهعنوان نوبتچی،[113] حضور در نیروی دریایی،[114] فعالیت زیر نظر قاضی در اجرای حکم،[115] تأمین امنیت شهر[116] و همکاری در اجرای قانون دوشیرمه[117] اشاره کرد. با وجود انجام چنین وظایفی، وظیفه اصلی آنان حضور در میدان جنگ بود؛ برای نمونه، طورنهجیان در سال 1032ھ در حمله به بغداد،[118] در سال 1127ھ در حمله به موره[119] و در سال 1129ھ در حمله به انکروس[120]حضور نظامی پررنگی داشتند. با این وصف طورنهجیان اساساً هیچ ارتباطی به بخش پرورش پرندگان شکاری نداشتند، بلکه گروهی کاملا جنگاور از سگبانان ینیچری بودند که در عصر متقدم عثمانی به سگبانی اشتغال داشتند.
3. برداشت اشتباه از اسامی غیر ترکی
برای شماری از نامهاى مناصب شناخته در میان ینیچریان، نمیتوان وجه تسمیه قانعکنندهای یافت. این نامها که برگرفته از زبانهای فارسی و عربی بودند، هم از حیث مفهومی و هم از نظر ظاهری دچار تغییراتی شدند. تحولات مفهومی این نامها چندان بوده که نمیتوان ارتباطی میان نامهاى این مشاغل با وظایف و جایگاهشان یافت. در پیدایش چنین تحولاتی، کماطلاعی ترکان را از معانی نامهاى واردشده از زبانهای غیر ترکی به تشکیلات حکومتداری مىتوان مؤثر دانست. اگرچه در تشکیلات نظامی میتوان این بیگانگی را، بهدلیل اینکه در طول تاریخ تا برآمدن عثمانیان، ترکان متمرکز بر امور جنگاوری بودند، توجیه کرد، اما دگرگونیِ نامهاى مناصب تشکیلات مالی و اداری عثمانی که سالها در پیوند با زبانهای فارسی و عربی بود، نیز کمتر از تشکیلات نظامی نبود. برای تبیین این نکته که بخشی از نابسامانی ارتباط اسامی مناصب با وظایف ینیچریان، از برداشت نادرست از معانی الفاظ این زبانها نشأت میگیرد، به این مناصب پرداخته میشود.
خاصَکی/ خَصکی برگرفته از واژه عربی «خاصّه» است که با ترکیبشدن با پسوند «گیِ» فارسی، به معنای هر چیز نفیس، دوست نزدیک و مصاحب، مَحرم و خادم مقرّب و خادم خاصّه ملوک بهکار رفته است.[122] این اصطلاح احتمالا از طریق ممالیک که در میان آنها خاصکیه بهمعناى نزدیکترین غلام به سلطان مملوکى بود، به تشکیلات حکومت عثمانی راه یافته است.[123] درمیان عثمانیان به افراد متعددی که در بخشهای مختلفی ایفای وظیفه میکردند، خاصکی گفته میشد. گروهی از خاصکیان با نام «بوستانجی خاصکیلری» یا «خصکیآغالر»، زیر نظر بوستانجیباشی بودند و هنگام عزیمت به جایی سلطان را همراهی میکردند.[124] گروهی دیگر از خاصکیان از همراهان سلطان در لشکرکشی بودند که «یولخاصکیسی» (خاصکیِ راه) نام داشتند.[125] همچنین در دوره سلیمان قانونی دستهای از خاصکیان، ذیل عنوان «امین خاصکیسی» ایجاد شدند که زیر نظر «سلحدارآغا» فعالیت میکردند.[126] اما مهمترین دسته خاصکیان _که خونکار خاصکیسی (خاصکیِ خداوندگار) نیز نامیده میشدند_ زنان محبوب سلطان بودند و اگر پسری میزادند «خاصکیسلطان» خوانده میشدند.[127] به مرور زمان، احتمالا به سبب تعدد عنوان خاصکی، اصطلاح «قادین» (بانو) و «باشقادین» (بانوی نخست) جایگزین عناوین پیشین شد.[128] دستههای خاصکیِ مذکور در کنار «قاپو خاصکیسی» (خاصکیِ درگاه و دروازه) که از زیردستان سرکرده دربانان بود،[129] خاصکیان درباری را تشکیل میدادند. جز خاصکیان درباری، خاصکیان دیگری وجود داشتند که دارای ماهیتی نظامی بودند و از مقامات ینیچریان بهشمار میرفتند.
خاصکیان ینیچری بهعنوان یکی از بخشهای سگبانان، در آغاز، وظایفی مشابه زغرجیان داشتند. اورتههای اینان در دوره محمد فاتح ایجاد شد و متشکل از چهار اورته 14، 49، 66 و 67 بود.[130]سرکرده هر اورته، خاصکی نام داشت و سرکرده این چهار خاصکی، «باشخاصَکیآغا» و یا «خونکارخاصَکیسی» بود.[131] خاصکیان در دو بخش بزرگ (بیوکخاصکیلر) و کوچک (کوچکخاصکیلر) به ایفای وظایف خویش که تسهیل وظایف آغای ینیچریان و سگبانباشی بود، اشتغال داشتند.[132] از وظایف آنان میتوان به همراهی با سلطان هنگام حرکت به سوی مسجد جامع (دو نفر در سوی راست و دو نفر در سوی چپ)، انتقال سگهای شکاری به شکارگاه (وظیفه موقتی) و حضور در گردآوری کودکان غیرمسلمان (دوشیرمه) اشاره کرد.[133]علاوه بر اینها وظیفه اصلی آنان این بود که در صورت وقوع مشکلی در ایالات، در ارتباط با اوجاقینیچریان، یکی از خاصکیان به عنوان نماینده آغا در آنجا حضور مییافت.[134]
خاصکیان در سلسله مراتب اوجاق ینیچریان، پایینرتبهتر از طورنهجیباشی بودند و از مقام باشدوهجی (سردسته شتربانان) به این مقام ارتقا مییافتند.[135] این سرکردگان در صورت ترفیع میتوانستند طورنهجیباشی شوند.[136] گاه نیز این شکل ترفیع رعایت نمیشد و خاصکی به مقام صکسونجیباشی میرسید.[137]مصطفی نعیما در سده دوازدهم هجری، از خاصکی پنجم و هفتم سخن که میتوانستند سنجاقبیگی شوند بهمیان آورده[138] گرچه تعلق این خاصکیان به دربار یا ینیچریان مشخص نیست.
با توجه به آنچه گفته شد، مشخص میشود که خاصکیان ینیچری علاوه بر اینکه مفهوم قرابت به سلطان و یا حتی آغا را نداشتند، در اوجاقینیچریان نیز از مقامات متوسطالمرتبة بودند و وظایف نهچندان مهمی را برعهده داشتند. در نتیجه آنان را نه میتوان مقام درباری قلمداد کرد و نه میتوان وجه تسمیهشان را ناشى از امتیاز قرابت به سلطان دانست.
مُحضِر برگرفته از ریشه عربی «حضر» به معنای احضار کننده یا فراخواننده است که در دوره عثمانی، در نهاد قضا، به افرادی اطلاق میشد که مسؤول جلب متهمان و آوردن آنان به محکمه بودند.[140] سردسته این محضران، مُحضرباشی بود که از مقامات «علمیّه» بود و زیر نظر قاضیعسکر (قاضیالقضاة عثمانی) فعالیت میکرد[141] اما آنچه مدّ نظر این پژوهش است، مُحضرانِ حاضر در اوجاق ینیچریاناند.
مُحضری همزمان با آغابلوکها در دوره سلیم اول ایجاد شد.[142] سردسته محضران ینیچری، «مُحضرآغا» نام داشت و از مقامات نظامی شمرده میشد. وی گرچه اورته بیستوهفتم ینیچریان را در اختیار داشت، اما غالبا اداره اوطههای نامعین آغابلوکها بر عهده او بود و اساسا اوطه مشخصی به وی تعلق نمىگرفت. بهسبب تعدد اوطههای زیرفرمان او و تغییر مکرر اوطهها، امکان تعیین اوطه وی ناممکن است.[143]
نشانههایی از وظایف محضرباشیِ تشکیلات قضایی، در میان وظایف محضرآغا نیز بهچشم میخورد، اما این وظیفه که بازداشت مجرمان بود، فقط مربوط به ینیچریان میشد.[144] سبب این امر میتواند نزدیکی نام محضرباشی و محضرآغا باشد که گاهی به جای یکدیگر به کار میرفت؛ اما این، وظیفه حاشیهای محضرانِ ینیچری بود؛ وظایف اصلی محضران و سرکردگان آنان، بر پیگیری امور مربوط به ینیچریان در دیوان همایون متمرکز بود و آنان رابطان ینیچریان با وزیر اعظم بهشمار میرفتند. اموری مانند تحویل اسب یدک و سلاح به ینیچریان، ابلاغ اخبار نابسامانیهای اوجاق به وزیر اعظم، رسیدگی به جریان انتقال اخبار اوجاق به دیوان همایون و وزیر اعظم و ابلاغ تصمیمات دیوان به ینیچریان، در حیطه وظایف سرگروه محضران بود.[145] مکتوبات سلطانی نیز از طریق مُحضرآغا و با واسطه «بوستانجیباشی» به امرا و رؤسای لشکر ارسال میشد[146] و در بسیاری از موارد، محضرانْ مخاطب فرمانهای سلطان در ایالات بودند.[147]
با توجه به وظایفی که بدانها اشاره شد، میتوان نتیجه گرفت که مُحضرِ ینیچریان، برخلاف مُحضرِ تشکیلات قضایی _که مقامی بسیار فرودست بود_ از مقامات برجسته، پرنفوذ و صاحب اقتدار به شمار مىآمد.[148] او گرچه در میان آغایان ینیچری، از پایینرتبهها محسوب میشد، اما در شمار آغایان قرار داشت و از چورباجیان به شمار نمیآمد. محضرآغا، میتوانست در صورت ترفیع، مناصب متعددی نظیر صکسونجیباشی، طورنهجیباشی، یایاباشی، خاصکی و باشدوهجی را عهدهدار شود.[149] هزارفن او را در کنار کتخدابک (از مقامات عالیرتبه ینیچریان) و دارای پوشش مشابه او آورده است.[150] همزمان با الغای ینیچریان، طُمروقآغایی جایگزین محضرآغا شد و نام محضر به قوّاس (کماندار/ صاحبان قوس و کمان) تغییر یافت.[151]
با توجه به آنچه گفته شد، کار محضر در میان ینیچریان، ارتباطی با احضار کردن _به شکل عام_ و احضارِ متهم به محکمه _به شکل خاص_ نداشته است و میتوان وی را رابط میان ینیچریان و دیوان همایون خواند.
یکی از نامها و اصطلاحات رایج میان ینیچریان مهتر بود که شاخه اصلی آن به تشکیلات درباری ربط مىیافت. مهتر در زبان فارسی به معنای بزرگتر (مه+تر) است.[153] در تشکیلات عثمانی عناوینی نظیر «مهترانِ عَلَم»/ «مهترانِ عَلَم خاصه» و «مهتران خیمه»[154]/ «مهترانِ اتاق»/ «چادرمهترلری»[155] بارها آورده شده که مسؤول برپایی و برچیدن خیمه سلطانی در لشکرکشیها و مسؤول اطلاعرسانی در باب فرشپوششدن دیوانخانه (آماده شدن برای برگزاری دیوان) بودند،[156] اما شاخصترین مهتران در مهترخانه حضور داشتند و مسؤول نواختن موسیقی درباری و نظامی بودند.[157] شاخهای از این مهتران از نیروهای ینیچری شمرده میشدند و مهترخانهای (مرکز موسیقی مهتران) در میان ینیچریان داشتند. وظیفه اصلی این دسته، فقط در زمان جنگ و لشکرکشی به آنها ابلاغ میشد و نواختن آنان به منزله شروع جنگ بود.[158] هر اورته ینیچریان یک مهترخانه داشت که زیر نظر «باشمهتر»/ «باشمهترآغا» و یا «مهترباشی» فعالیت میکرد.[159] برای مهترباشی که سردسته سُرنانوازان، طبلزنان و سایر موسیقینوازان بود، وظایف حاشیهای دیگری که نامرتبط با آهنگنوازی بود، بیان شده است.[160] در سال 1241ھ با الغای اوجاقینیچری، مهترخانه آنان نیز برچیده شد و «موزیقه همایون»[161] به شکل مدرن جایگزین آن گردید.[162]
با توجه به مطالب مذکور، نهتنها میان معنای «مهتر» و شغل مهتری ارتباطی وجود ندارد، بلکه وظیفه این منصب کاملا با معنای آن در زبان فارسی متفاوت است. برای تعریف مهتر ینیچریان میتوان گفت: مهتران، گروه موسیقی نظامی مستقر در مرکزی به نام مهترخانه بودند که در لشکرکشیها نیز شرکت میکردند.
کتخدا شکل ترکیشده «کدخدا» است که از واژه پهلوی Kata xuatāi، به معنای صاحبخانه، گرفته شده است.[164] برای کدخدا معانی دیگری نظیر فرد معتبر و موقر، مرد متأهل، وکیل امور و پادشاه نیز ذکر شده است.[165] این واژه، در میان ترکان به شکل «کَهیا» نیز رواج داشته است.[166] با اینکه در تشکیلات حکومتداری عثمانی، کتخداهای متعددی حضور داشتند،[167] لفظ کتخدا در میان عثمانیان هیچ وقت در معانی مذکور به کار نمیرفت؛ بلکه به معنای «معاون» بود؛ برای نمونه «کتخدای صدرعالی»، معاون صدراعظم و «کتخدابک»/ «قولکتخداسی»، معاون آغای ینیچریان بود.[168] البته باید دقت داشت که معاونت هیچگاه در جایگاه جانشینی نبود.
برجستهترین کتخدای عثمانیان، کتخدای حاضر در میان ینیچریان بود که قولکتخداسی، کتخدابک، «اوجاقکتخداسی» و یا «ینیچریکتخداسی» نام داشت.[169] او به عنوان معاون ینیچریآغاسی، پس از آغا و سگبانباشی در رتبه سوم اهمیت قرار داشت و بهسبب اینکه بهراحتی میتوانست به تحریک و شورش ینیچریان دست یازد، گاهی در قدرت برآنها برتری مییافت؛ از این رو، عزل وی، به آسانی عزل دو مقام بالادست نبود.[170] قولکتخداسی با توجه به اینکه معاون آغا و یا «وکیلِ امور»[171] بود، میبایست به تمام اصول و قواعد اوجاق آگاه باشد؛ از این رو، غالبا از میان اوجاق برگزیده میشد.[172] صاحب این مقام براساس قانون از مقام زغرجیباشی بدین جایگاه ارتقا مییافت و در صورت ترفیع، سگبانباشی میشد.[173] نخستین بلوک از آغابلوکهای ینیچریان، در اختیار قولکتخداسی بود و اغلب، نسبت به سایر اورتهها، جمعیت بیشتری داشت؛ همین عامل سبب افزایش نفوذ و اقتدار قولکتخداسی میشد.[174] وی علاوه بر اینکه از اعضای دیوانِ آغا به شمار میرفت، «دایره» (اداره)ى مخصوص به خود را داشت که در آنجا، در تنظیم امور اوجاق اعمال نظر میکرد.[175] قولکتخداسی، وظایف متعددی برعهده داشت؛ شرکت در توزیع علوفه (مواجب)، نظارت بر انتظام امور اوجاق، تحویل مقامات بلندپایه ینیچری برای اعدام، رسیدگی به امور حجاج و نظارت بر امور سرداران و ینیچریان ایالات از وظایف غیرجنگی او بود.[176] قولکتخداسی تا زمان بایزید دوم (حک 886- 918ھ) الزامى براى شرکت در جنگها نداشت، اما از این دوره به بعد، حضور او در جنگ اجباری شد و حتی در سال 949ھ در نبرد بودین، قولکتخداسی به سبب تمرّد از حضور در جنگ، در آستانه اعدام قرار گرفت.[177] او در محاربه و محاصره، وظیفه چینش ینیچریان و تعیین حدود استقرار اورتهها را بر عهده داشت؛ از همین رو، از «رؤسای ارکان حربیه» به شمار میرفت.[178]
قولکتخداسی خود نیز معاونی داشت که «کتخدایری»[179] (جانشین کتخدا) نام داشت و وکیل و معاون او محسوب میشد. این مقام، از مقامات متوسطالمرتبه و کاملا مجزا از قولکتخداسی بود و نباید او را با «کتخدابکی» یکی دانست. بیشترین فعالیت کتخدایری در زمان حضور قولکتخداسی در نبرد بود، اما با بازگشت قولکتخداسی، او برکنار نمیشد و بهعنوان معاونِ معاونِ آغا فعالیت میکرد.[180] کتخدایری، علاوه بر اینکه در نبود قولکتخداسی، وظایف او را انجام میداد، سرکردگی اورته سیوسوم ینیچریان را که «کتخدالیلر» نام داشت و محافظ ینیچریآغاسی بود، برعهده داشت.[181] کتخدایری، در صورت ترفیع، به مقام مُحضرباشی/محضرآغا ارتقا مییافت[182] و در صورت برکنارى قولکتخداسی، جایگاه وی نیز دستخوش تغییر مىشد.[183] قولکتخداسی و کتخدایری با الغای ینیچریان از میان برداشته شدند.[184]
5.3. حربهجی
در میان ینیچریان، شصتویکمین اورته از آغابلوکها از آنِ حربهجیان بود.[185] اینان را نباید همانند چرخهجی[186] (دسته پیشرو لشکر) که در میان ایرانیان با همان وظیفه، «چرخچی»[187] خوانده میشدند، اشتباه گرفت و حربجی (= مبارز) قلمدادشان کرد. عنوان اینان به سبب حمل زوبین کوچکی به نام «حربه» بدانها داده شده بود.[188] حربهجیان از زیردستان محضرآغا بودند[189] و کارشان انجام ارتباط «حربه» _که تسمیه حربهجیان از آن نشأت گرفته بود_، با مشاغل قضایی روشن نیست.
.6.3 سردار
در زبان فارسی سردار به معنای فرمانده کل قشون آمده است[190] که از این معنا میتوان به بلندپایگی و اقتدار فراوان این مقام پی برد. در میان عثمانیان، سردار غالبا به صورت «سردارِ اکرم» شناخته میشد که وزیر اعظمی بود که فرماندهی لشکر را بر عهده میگرفت.[191] اگرچه این تعریف از سردار تا حدود زیادی با لقب نظامی مرسوم در ایران هماهنگی دارد، اما در میان ینیچریان، سردار به آن مفهوم رایج در حکومتهای ایرانی نبود؛ سردار ینیچری (ینیچری سرداری یا سردار) کسی بود که از جانب ینیچریآغاسی، مأمور انتظام امور ایالات و رتقوفتق امور ینیچریان، عجمیاوغلانها، جبهجیها و توپچیان ایالتی بود.[192]بنابراین، هرگز نمیتوان از عنوان «سردار» در میان ینیچریان، مفهوم عالیرتبگی برداشت کرد. سرداران ینیچریان با ایفای وظایف جزئی ایالتی، از کماهمیتترین نیروهای ینیچریان بودند.
نتیجه
ینیچریان که به عنوان بخشی از قاپیقولوها، مؤثرترین نیروی جنگاور عثمانی بودند به زیرمجموعههاى متعددی داشتند؛ این تعدد زیرمجموعهها و مناصب، سبب پیچیدگی تشکیلات آنان شده بود. در کنار این عامل، نامگذاریهای غیر متعارف و وجوه تسمیه دور از ذهن، بر این پیچیدگی افزوده و سبب شده است که میان بسیاری از اسامی مناصب و مقامات و وظایف آنان در اوجاق ینیچری، انطباق و ارتباطی یافت نشود؛ بهطوریکه با نگاهی به نامهاى مقامات، در درجه اول، نمیتوان آنان را نیروی جنگاور دانست و در درجه دوم، نمیتوان به وظایف آن منصب (چه جزئی و چه کلی) پی برد. در میان ینیچریان، برخی از نامها، متأثر از آشپزی حاجی بکتاش ولی، نامهای آشپزخانهای به خود گرفتهاند. در میان این نامها، دو عنوان پرکاربرد آشچی و چورباجی وجود داشت که مقام نخست، زندانبان و مقام دیگر، مفهوم عام فرمانده را داشت که به هیچ روی، نمیتوان ارتباطی میان نام و وظایف آنان یافت. اسامی پرکاربرد دیگری که در میان ینیچریان به چشم میخورد، به اورته سگبانان و به سه گروه زغرجی، صکسونجی و طورنهجی مربوط میشود که عناوین مقامات شکارگاهی و سگبانی است. الحاق اینان به دسته جنگاور ینیچری سبب شد تا به مرور زمان، وظایف شکاری آنان تحت تأثیر وظایف نظامی قرار گیرد و سپس بهکلی به فراموشی سپرده شود و از این سه دسته، به جای مفهوم سگبانی، مفهوم جنگاوری برداشت شود. علاوه بر این نامها، برخی دیگر از عناوین مقامات، از زبانهای عربی و فارسی به میان ترکان و به تبع، به تشکیلات نظامی (شامل ینیچریان) راه یافت. ترکان با برداشت نادرست از معانی این نامها، آنها را از لحاظ لفظی و معنایی تغییر دادند؛ در نتیجه در میان ینیچریان، برای دارندگان این عناوین وظایفی تعریف شد که ارتباطی به وجه تسمیه آنان نداشت. بهسبب این سه عامل، میان بسیاری از نامهاى مناصب و مقامات ینی چریان و وظایف آنان نمیتوان ارتباطی یافت و نامهاى آنها، هرگز بیانگر وظایف آنان نبوده است.
کتابشناسى
بسطامی، محمد طاهر، فتوحات فریدونیه، تصحیح سعید میر محمدصادق و محمدنادر نصیر مقدم، تهران، نشر نقطه، 1380ش.
حضرتی، حسن و طاهر بابایی، «تحولات سگبانی در دیوانسالاری عثمانی»، نیمسالنامه تاریخ و تمدن اسلامی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، ش 14، 1390ش.
موسوی، جمال، طاهر بابایی، «مطالعه تطبیقی غلامداری در تشکیلات نظامی عثمانی و صفوی»، نیمسال نامه مطالعات تاریخ و تمدن ملل اسلامی، دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)، شماره دوم، پاییز و زمستان 1391ش.
Ahiskalı, Recep, “Muhzır”, Vol.31, İstanbul, Türkiye Diyanet Vakfı İslam ansiklopedisi (DİA), Türkiye Diyanet Vakfı Yayınları İşletmesi, 2006.
Beşinci (5) Numaralı Mühimme Defteri (973/ 1565–1566) <Özet ve İndeks>, (Dîvân- ı Hümâyûn Sicilleri Dizisi: II), Başbakanlık devlet arşivleri genel müdürlüğü, yy nu: 21, Ankara, 1994.
Canatar, Mehmet, “Kethüda”, Vol.25, İstanbul, Türkiye Diyanet Vakfı İslam ansiklopedisi (DİA), Türkiye Diyanet Vakfı Yayınları İşletmesi, 2002.
Çürük, Cenab, “Çadır Mehterleri”, Vol.8, İstanbul, Türkiye Diyanet Vakfı İslam ansiklopedisi (DİA), Türkiye Diyanet Vakfı Yayınları İşletmesi, 1993.
Göksel, Sinan Can, Osmanlı Askeri Düzeni ve Yeniçeriler, Yüksek lisans tezi, Ankara Üniversitesi, Ankara, 2009.
Güven, Özbay, Hergüner, Gülten, “Türk Kültüründe Avcılığın Temel Dayanakları”, PAÜ, Eğitim Fak. Derg., no.5, 1999.
Halaçoğlu, Yusuf, XIV-XVII. Yüzyıllarda Osmanlılarda Devlet Teşkilâtı ve Sosyal Yapı, Ankara, Türk Tarih Kurumu Yayınları, 1991.
Hezarfen, Hüseyin Efendi, Telhisül-beyan fi Kavanin-i Al-i Osman, Haz. Sevim İlgürel, Ankara, Türk Tarih Kurumu, 1998.
İnalcık, Halil, Kuruluş Dönemi Osmanlı Sultanları (1302-1481), İstanbul, İSAM, 2010.
İsazade, İsazade Tarihi, Haz. Ziya Yılmazer, İstanbul, İstanbul Fetih cemiyeti, 1996.
Karaçelebizade, Abdülaziz efendi, Zafername (Tarihçe-i feth-i Revan ve Bağdad), Haz. Ömer Kucak, Yüksek lisans tezi, Afyon Kocatepe Üniversitesi, Afyonkarahisar, 2007.
Koçu, Reşad Ekrem, Yeniçeriler, İstanbul, doğan kitabçilik, 2004.
Medhi, Mehmet Esad, Sadaret Teşrifat Defteri, Haz. Üzeyr Yıldırım, İstanbul, T.C. Kültür ve Turizm Bakanlığı Kütüphaneler ve Yayımlar Genel Müdürlüğü, 2007.
Nyberg, Henrik Samuel, A Manual of Pahlavi, Wiesbaden, Otto Harrassowitz, 1974.
Özcan, Abdülkadir, “Çorbacı”, vol.8, İstanbul, Türkiye Diyanet Vakfı İslam Ansiklopedisi(DİA), Türkiye Diyanet Vakfı Yayınları İşletmesi, 1993.
Idem, “Sekban”, Vol.36, Türkiye Diyanet Vakfı İslam ansiklopedisi (DİA), İstanbul, Türkiye Diyanet Vakfı Yayınları İşletmesi, 2009.
Idem, “Haseki”, Vol.16, Türkiye Diyanet Vakfı İslam Ansiklopedisi (DİA), İstanbul, Türkiye Diyanet Vakfı Yayınları İşletmesi, 1997.
Idem, “Turnacıbaşı”, Vol.41, Türkiye Diyanet Vakfı İslam Ansiklopedisi (DİA), İstanbul, Türkiye Diyanet Vakfı Yayınları İşletmesi, 2012.
Idem, “Zağarcıbaşı”, Vol.44, Türkiye Diyanet Vakfı İslam Ansiklopedisi (DİA), İstanbul, Türkiye Diyanet Vakfı Yayınları İşletmesi, 2013.
Özcan, Nuri, “Mehter”, Vol.28, Türkiye Diyanet Vakfı İslam Ansiklopedisi (DİA), İstanbul, Türkiye Diyanet Vakfı Yayınları İşletmesi, 2003.
Pakalın, Mehmet Zeki, Osmanlı Tarih Deyimleri ve Terimleri Sözlüğü, İstanbul, Milli eğitimbasımevi, 1971.
a) Şemdanizade, Fındıklılı Süleyman Efendi, Müri üt-tevarih, Haz. Münir Aktepe, İstanbul, Edebiyat Fakültesi Mabaası, 1976.
Silahdar Fındıklılı, Mehmet Ağa, Nusretname, Haz. İsmet Parmaksızoğlu, İstanbul, Milli Eğitim basımevi, 1969.
Uzunçarşılı, İsmail Hakkı, Osmanlı Devleti Taşkilatından Kapukulu Ocakları, Ankara, Türk Tarih Kurumu, 1988.
Idem, İsmail Hakkı, Osmanlı Devletinin Markez ve Bahriye Teşkilatı, Ankara, Türk Tarih Kurumu,1988.
Üçüncü (3) Numaralı Mühimme Defteri (966-968/1558–1560), (Dîvân- ı Hümâyûn Sicilleri Dizisi: I), Başbakanlık devlet arşivleri genel müdürlüğü, yy nu: 12, Ankara, 1993.
Yedinci (7) Numaralı Mühimme Defteri (975-976 / 1567–1569) <Özet-Transkripsiyon - İndeks>, c I ve II, (Dîvân- ı Hümâyûn Sicilleri Dizisi : V), Başbakanlık devlet arşivleri genel müdürlüğü, yy nu: 37, Ankara, 1998 ve 1999.
[1]. تاریخ دریافت: 20/5/1394، تاریخ پذیرش: 26/6/1394
[4]. بنابر این قاعده، یکپنجم اسرایی که از طریق جنگ، به دست عثمانیان میافتادند، به عنوان «خمس» غنائم، در اختیار سلطان قرار میگرفتند و پس از آموزشهای مختلف به خدمات نظامی مشغول میشدند. هر یک از افرادی که از این طریق گردآوری میشدند، «پنچیک اوغلانی» نام داشت که غالبا توسط آقینجیها (سوارهنظام متقدم عثمانی) اسیر میشدند. در دورههای اولیه عثمانی، برای گردآوری غلامان، به سن آنان توجهی نمیشد، اما بعدها پنچیکاوغلانها بر اساس سن و سال به شش دسته «شیرخوار»، «بچه»، «غلامچه»، «غلام»، «ساقالّی» و «پیر» تقسیم میشدند (موسوی و بابایی، 91).
[5]. بر اساس این قانون، هر سه تا پنج سال یک بار، از میان کودکان هفت یا هشت ساله مسیحیان (گاهی بیست ساله) تعدادی گزینش میشدند که به مدت هفت سال در اوجاقِ عَجَمی خدمت میکردند و احکام دینی، زبان ترکی و استفاده از سلاح به آنان آموزش داده میشد. دستههای کودکانی که از طریق دوشیرمه گردآوری شده بودند، «سورو» (به معنی گله) نامیده میشدند و افرادی به نام «سوریجی/ سوروجو» مأمور ثبت مشخصات، مراقبت و انتقال آنان بودند. این کودکان که «عجمیاوغلانی/ عجمیاوغلان» نام گرفته بودند، پس از آموزشهای متعدد، در دربار و یا صنوف نظامی بهکار گرفته میشدند (همو، 61- 62).
[49]. در مقاله "تحولات سگبانی در دیوانسالاری عثمانی" نوشتۀ حسن حضرتی و طاهر بابایی، به طور کلی به سگبانی و روند دگرگونی وظایف آنان از درباری به نظامی پرداخته شده است؛ با وجود این، در این مقاله به سبب بررسی چگونگی تحول یک گروه شکاری به دستهای کاملا نظامی، همه زیرمجموعههای اورته سگبانان، سگبان خوانده شدهاند. اگرچه اطلاق چنین عنوانی هرگز نادرست نیست، اما برای پرداختن به موضوع مقاله حاضر، بررسی جزئیات مناصب و مقامات زیرمجموعه سگبانان الزامی مینماید (برای اطلاع بیشتر درباره سگبانی و سگبانان، نک: حضرتی و بابایی، 97- 111).
در فرمان شماره 79 به سال 975ﻫ طورنهجیباشی مخاطب فرمانی بود که در آن در قبال بازخواست سگبانانی که به مردم ستم میکردند، تذکر داده شده بود (7 numaralı mühimme defteri, 1/ 44).
[153]. برهان، 4/ 2058؛ برای مهتر معانی دیگری نظیر سرور، محتشم و خدمتکار اسب، آورده شده است (نک: دهخدا، ذیل مهتر). در مآخذ ترکی –به اشتباه- مهتر را برگرفته از واژههای فارسی مَه + تَر به معنی ماه خیس آوردهاند (Koçu, 92).