نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری تاریخ ایران دوره اسلامی، دانشگاه لرستان، لرستان، ایران
2 گروه تاریخ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه لرستان
3 استاد گروه تاریخ، دانشگاه لرستان، لرستان، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Wars are one of the most important factors in creating and changing trade routes. During the Shāh Abbās Safavid era, the war with the Ottomans, Uzbeks and Portuguese influenced the dispersal of merchants. Those wars made the trade route, from north to south of Iran, more important and merchants gather in the cities along the way. In this study, by library study and descriptive-analytical method, we seek to answer the questions such as what effect did the wars have on the dispersal of merchants in Safavid Irān? Research shows that these wars have changed trade routes and the greatest focus should be on the north-south route of the Safavid territory where the traders in accordance with this change of direction, regularly dispersed in the cities that were next to this route.
کلیدواژهها [English]
تأثیر جنگهای مرزی شاهعباس اول صفوی بر پراکندگی بازرگانان در ایران[1]
اصغر رحمتی
دانشجوی دکتری تاریخ ایران دوره اسلامی، دانشگاه لرستان، لرستان، ایران
محسن رحمتی[2]
استاد گروه تاریخ، دانشگاه لرستان، لرستان، ایران
جهانبخش ثواقب
استاد گروه تاریخ، دانشگاه لرستان، لرستان، ایران
چکیده
جنگها از عوامل مؤثر بر ایجاد یا تغییر مسیرهای تجاریاند. در عهد شاهعباس اول صفوی (حک. 996- 1038ﻫ)، جنگ با عثمانی، اوزبکان و پرتغالیها عاملی تأثیرگذار بر پراکندگی بازرگانان بود. این جنگها باعث شد که مسیر تجاری شمال به جنوب ایران اهمیت بیشتری پیدا کند و بازرگانان نیز در شهرهایی اجتماع کنند که در این مسیر قرار داشت. در این پژوهش به روش مطالعه کتابخانهای و شیوه توصیفی تحلیلی، بهدنبال پاسخ به این پرسشایم که جنگهای مرزی شاهعباس صفوی چه تأثیراتی بر پراکندگی بازرگانان در ایران عصر صفویه داشتهاست؟ یافته پژوهش نشان میدهد که این جنگها سبب شد تا مسیرهای تجاری تغییر کند و بیشترین تمرکز بر مسیر شمالی-جنوبی قلمرو صفویه باشد و بازرگانان متناسب با این تغییر مسیر، دچار پراکندگی منظمی در شهرهایی شوند که در کنار این مسیر قرار داشت.
کلیدواژهها: اوزبکان، پرتغالیها، تجارت دوره صفوی، جنگهای مرزی، شاهعباس صفوی، عثمانی.
مقدمه
با تشکیل حکومت صفویه در ایران، منافع سیاسی و اقتصادی امپراتوری عثمانی به خطر افتاد و در پی آن، جنگهایی ممتد این دو حکومت ایجاد شد. همچنین در این دوره، اوزبکان نیز به مناطق شرقی ایران بهخصوص خراسان هجوم میبردند که باعث ویرانی شهرها و ناامن شدن راهها و مراکز اقتصادی میشد. حکومت عثمانی بر مسیری بازرگانی مسلط بود که از استانبول و حلب به طرف تبریز امتداد داشت و سپس به شرق ایران منتهی میشد. بازرگانان ایرانی نیز میبایست کالاهای خود را از طریق این مسیر حمل کرده، آن را به شهرهای خراسان و هرات ببرند تا به شرق و آسیای مرکزی برسند. مناطق مرزیای که این مسیر از آنجاها عبور میکرد، محل منازعات میان دولت صفویه با اوزبکان و عثمانی بود. مسیرهای تجاری که به مناطق تحت تسلطه عثمانی و اوزبکان میرسید تحت تأثیر این منازعات و جنگها دچار ویرانیهای زیادی شد و امنیت خود را از دست داد. اینگونه جنگها سبب شد که پراکندگی بازرگانان فعال در ایران متناسب با پیامدهای ناشی از این جنگها دچار دگرگونیهایی شود. بههمین سبب حکومت صفوی درپی ایجاد مسیرهای جدید برای مبادلات تجاری خود برآمد. در دوره شاهعباس اول (حک.995-1038ھ) تلاشهایی برای از میان برداشتن این تهدیدات بهعمل آمد و مناطق اشغالی ایران از تسلط عثمانی آزاد شد و حملات اوزبکان در چند مرحله دفع شد و سرانجام به این درگیریها پایان داده شد. شاهعباس که درصدد رونق اقتصادی کشور و گسترش تجارت داخلی و پیوند دامنه آن به تجارت بینالمللی بود، برای رهایی از حملات مکرر این دو همسایه مهاجم شرقی و غربی و جلوگیری از سیطره آنها بر کشور و همچنین برای اجرای اهداف و برنامههای اقتصادی خویش، بهدنبال ایجاد مسیر جدید تجاری از شمال به جنوب ایران برآمد. او برای دستیابی به این هدف و برای اخراج پرتغالیها، با کمپانیهای تجاری فعال در منطقه از جمله کمپانی هند شرقی انگلیس ارتباط برقرار کرد و با کمک قدرت نیروی دریایی آنها اقدام به اخراج پرتغالیها کرد. اقدام شاهعباس در تغییر مسیر تجاری موجب شد که مراکز اجتماع و اسکان بازرگانان در شهرهای قلمرو صفویه تغییر کند. بااینکه پراکندگی بازرگانان بهعنوان متغیری مستقل، تابعی از متغیرهای وابسته نظیر چگونگی گذر و امتداد راههای تجاری، مراکز تولید محصولات تجاری، چگونگی امنیت داخلی و مسیرهای بینشهری و برونشهری، سیاستها و اهداف اقتصادی حکومت، حضور کمپانیهای خارجی و مسیر دریایی بیرون از سلطه همسایگان و عواملی دیگر است، اما متغیر جنگ بهعنوان یک عامل نظامی بر روی این مقوله اقتصادی تأثیر مهمی داشت. این جنگها سیاست شاهعباس را در تغییر مسیر تجاری، محرومسازی دولتهای رقیب از مزایای مسیر سنتی تجارت ایران (مسیر زمینی) و مصونسازی شبکه تجاری خویش تقویت کرد. هدف پژوهش پیش رو بررسی این پرسش است که جنگهای مرزی شاهعباس اول صفوی چه تأثیری بر پراکندگی بازرگانان در ایران عصر صفویه داشتهاست؟
این پژوهش از نوع تاریخی است که در مرحله گردآوری اطلاعات، بهروش کتابخانهای و بهرهگیری از منابع تاریخی و در مرحله بررسی موضوع، بهشیوه توصیفی-تحلیلی انجام میشود.
پیشینه پژوهش
بااینکه جنگهای دولت صفویه با عثمانی، اوزبکان و پرتغالیها (در جنوب ایران)، موضوع بسیاری از مقالات صفویهپژوهی بودهاست، اما پراکندگی بازرگانان در ایران متأثر از این جنگها کمتر در دید توجه آنان قرار داشتهاست؛ برای مثال، متولی، اصلانی و فضلی (1393ش) در مقاله «پیامدهای حملات اوزبکان بر منطقه خراسان در دوره صفوی»[3] این حملات را از جنبههای سیاسی، مذهبی و اقتصادی در طول دوره صفویه بررسی کردهاند. اینان گرچه بر ویرانگریهای ناشی از این حملات تأکید کردهاند اما به تأثیرات آنها بر بازرگانان و پراکندگی آنها در عصر شاهعباس نپرداختهاند. رازنهان و خالندی (1394ش) به بررسی «جهتگیری سیاست خارجی صفویان در مسأله منازعات میان دولت عثمانی و اروپا از معاهده زهاب تا سقوط صفویان»[4] پرداختهاند و اشارهای به تأثیر این منازعات بر بازرگانان داخلی ایران نکردهاند. ثواقب و لعبتفرد (1396ش) به «واکاوی رویاروییهای مذهبی صفوی و عثمانی در قفقاز (930- 1038ھ/1523 تا 1629م)»[5] پرداختهاند و عمدتا بر مسائل مذهبی در قفقاز تکیه کرده، متعرض پیامدهای اقتصادی آن برای ایران بهویژه بازرگانان نشدهاند. این دو در مقالهای دیگر (1396ش) «عوامل اقتصادی تنش میان صفویه و عثمانی در قفقاز و پیامدهای آن» را در همان محدوده زمانی بررسی کردهاند. تقویفر، جمالی و جدیدی (1397ش) به بررسی «روابط بازرگانی دولت صفویه با عثمانی از دوره شاه صفی تا سقوط صفویان (1039-1135ھ/1629-1722م)»[6] پرداختهاند. تکیه این مقاله از نظر زمانی پس از حکومت شاهعباس است و به تأثیر ارتباطات تجاری این دو حکومت و راههایی که از قلمرو آنها میگذرد پرداخته و به پراکندگی بازرگانان ناشی از تخاصمات مرزی اشارهای ندارد.
از پژوهشگران خارجی، رودی متی (2002م) در مقاله «تجار در عصر صفوی (شرکا و دیدگاهها)»[7] بر سه نکته تأکید کردهاست: 1. چه کسانی و به چه میزانی در تجارت شرکت میکردند؟ 2. بررسی جایگاه سیاسی-اجتماعی بازرگانان، بهویژه رابطه آنها با دولت از این منظر که آیا آنها جزء لاینفک دولت بودند و بهعنوان نخبگان حاکم در سلسله مراتب دیوانسالاری جای میگرفتند یا اینکه بیشتر یک طبقه مستقل را تشکیل میدادند و در عرصه جداگانهای از نخبگان سیاسی زندگی میکردند؟ 3. بررسی روابط دولت و تجار از منظر ادراک و خودآگاهی گروهی. متی بااینکه تجار را براساس طبقهبندی قومی و مذهبی مشتمل بر ارامنه، یهودیان، هندیان و مسلمانان بررسی کرده، اما بیشتر به نوع فعالیت آنان در اموری مانند خدمات مالی، تجارت کالاهای جزئی و تجارت در مناطق دوردست پرداخته[8] و به دلایل پراکندگی بازرگانان یا تأثیرات جنگهای شاهعباس بر این پراکندگی اشارهای ندارد. همچنین به موضوع تغییر مسیر تجاری شرق-غرب به مسیر شمال-جنوب و چرایی آن نپرداختهاست.
پژوهش پیش رو متمایز از دیگر پژوهشها، ضمن تبیین مسیرهای تجاری عهد صفویه، عوامل مؤثر بر پراکندگی بازرگانان در مسیرهای تجاری ایران در عصر شاهعباس اول بهویژه تأثیر جنگهای مرزی او با همسایگان (عثمانی و اوزبکان) و پرتغالیان در جنوب ایران را بر این پراکندگی بررسی کردهاست. درواقع تأثیر عامل نظامی را بر پدیدهای اقتصادی (تجارت) و تغییر و تحولات موقعیت بازرگانان تحلیل کردهاست.
مسیرهای تجاری در دوره صفویه
در عهد تیموریان (حک. 771-911ﻫ)، تبریز در غرب و هرات در شرقِ مسیر تجاری شرق به غرب ایران نقش مهمی ایفا میکردند. این دو مرکز تجاری در حدفاصل بخشی از مسیر تجاری بینالمللی «جاده ابریشم» که از ایران عبور میکرد، قرار گرفته بودند. مبدأ راه ابریشم (راه ارتباطی میان چین و روم) در شرق از چین و شهرهای کانسو، هانسی، کوچا، کاشغر، تاشکند،[9] سمرقند به بلخ، هرات، مرو،[10] سرخس، سبزوار، نیشابور، دامغان،[11] به ری میرسید که در آنجا به دو شعبه تقسیم میشد؛ یک شعبه به سلطانیه و از آنجا به تبریز میرسید و سپس با عبور از شهرهای آناتولی به بندر ترابوزان در ساحل دریای سیاه منتهی میشد.[12] شعبه دیگر از طریق همدان وارد بغداد شده، از آنجا به شام میرسید (نقشه 1).
یک شاخه از جاده ابریشم در شمال دریای خزر از طریق دشت قبچاق وارد قفقاز میشد. یک قسمت فرعی از این جاده از سمرقند به خوارزم و پس از آن به هشترخان و از آنجا به بندر دُن در کنار دریای آزوف[13] در شمال دریای سیاه منتهی میشد.[14] شاهان صفوی بهجای مسیر قزوین-تبریز-ترابوزان، مسیر جدیدی را از طریق قزوین-گیلان-هشترخان تا مسکو، ایجاد کردند. شهرهای واقع در این مسیر تجاری از مراکز اقتصادی و تولیدی مهمی محسوب میشدند.[15] این مسیر از جمله راههای مهمی بود که در مواقع بروز جنگ بین صفویه و عثمانی، مورد استفاده عمدتا بازرگانان قرار میگرفت.
آذربایجان در عهد ایلخانان مغول (حک. 654- 750ﻫ)، تیموریان و اوایل حکومت صفویه نقش کلیدی در پیوند میان راه ابریشم که از شرق به غرب ایران عبور میکرد، داشت؛ زیرا راههای تجاری که به ایران وارد میشد از طریق این ایالت به اروپا میرسید. در ابتدای حکومت صفویه، کالاهای چینی، هندی و ایرانی از مسیر اصفهان به تبریز و پس از آن به ایروان، نخجوان و سرانجام به استانبول منتقل میشد.[16] همچنین بخشی از این کالاهای تجاری از طریق شعبه دیگر این مسیر یعنی از همدان، کرمانشاه و دیاربکر به حلب در کنار دریای مدیترانه که دومین ایستگاه تجاری با اروپا بهشمار میرفت، ارسال میشد.[17] بازرگانان عثمانی از مسیر موصل، بغداد و بصره با جزیره هرمز ارتباط داشتند[18] و از دیاربکر، اورفا و موصل به سنندج و همدان میرسیدند.[19] این مسیر محل عبور کالاهای تجاریای بود که از چین و هند به ایران وارد میشد و پس از عبور از شهرهای ایران به حلب در سوریه میرسید.
مسیر دیگری که از شرق آسیا به ایران وارد میشد «جاده ادویه» بود. این مسیر از بندر کانتون[20] در جنوب چین آغاز میشد و از طریق اقیانوس آرام به شبه جزیره مالابار میرسید و از مسیر تنگه «مالاکا»[21] به خلیج بنگال و از آنجا به جنوب هند وارد میشد.[22] این راه از طریق هرمز به کرمان،[23] شیراز[24] و مناطق مرکزی ایران و سپس به عراق عرب میرسید. شاخهای از آن از طریق هند به هرات میرفت و از آنجا به نیشابور، یزد، اصفهان و همدان میرسید (نقشه 1). این دو مرکز تجاری (هرات و تبریز) که نقش مرکزی را در مسیر تجاری شرقی-غربی ایران (راه ابریشم و راه ادویه) پیش از حکومت شاهعباس صفوی داشتند، بااینکه هنوز محل عبور مسافران بودند، بهعلت جنگهای چندین سالهای که صفویان با اوزبکان در این مناطق داشتند رونق تجاری خود را از دست داده بودند.[25] بنابراین مسیر جدیدی که در عهد صفویه پدید آمد و تحت تأثیر جنگهای سیاسی صفویان با اوزبکان، عثمانیها و پرتغالیها رونق گرفت، مسیری بود که از طریق دریای خزر به طرف خلیج فارس و دریای عمان منتهی میشد. این مسیر از شهرهایی همچون هشترخان،[26] گیلان، مازندران،[27] اردبیل، تبریز، قزوین، کاشان، اصفهان، یزد، شیراز، کرمان، لار، هرمز و بندرعباس عبور میکرد (نقشه 1). این مراکز به محل تجمع و سکونت بازرگانان فعال در ایران تبدیل شدند.
مسیر جدیدی که در عهد شاهعباس اول ایجاد شد، خراسان، همدان، بغداد و استانبول را از رونق انداخت و راه تجاری بندرعباس به اصفهان و قزوین را فعال کرد. این راه از قزوین دو شعبه میشد، یکی به رشت و گیلان و دریای مازندران میرفت و دیگری به تبریز و از آنجا به بنادر کنار دریای سیاه، یا از طریق زمینی به مسکو میرفت. در مسیر قدیم، اصفهان حضور کمرنگی داشت و تمرکز بر خراسان، همدان و بغداد بود ولی در مسیر جدید، بهجای آنها بندرعباس، یزد، اصفهان و رشت رونق داشتند.
تأثیر جنگها بر سیاستهای اقتصادی شاهعباس اول
شاهعباس اول در سیاست اقتصادی خویش برای افزایش درآمد و ثروت دولت، افزونبر حفظ و تثبیت امنیت مرزها با پاکسازی مناطق اشغالی نواحی غربی و شمالغربی از چنگ نیروهای عثمانی و متوقف ساختن حملات اوزبکان در منطقه خراسان، همچنین برقراری امنیت داخلی، اقدامات مهمی را در زمینه رشد تولیدات داخلی بهویژه ساماندهی تولید و فروش ابریشم بهعنوان کالای مهم و راهبردی و گسترش تجارت داخلی و بینالمللی انجام داد. کشف راه دریایی از اروپا به آسیا و ادامه آن از مسیر اقیانوس هند به خلیج فارس، این راه را برای اهداف تجاری شاهعباس و تغییر مسیر تجارت زمینی از مسیر عثمانی هموار ساخت. طبیعی است که مسیر شمال، نواحی ابریشمخیز (گیلان، مازندران، استرآباد، شروان، قراباغ و...)، به مرکز و از آنجا به جنوب و کرانه خلیج فارس از اهمیت ویژهای در برنامه اقتصادی شاهعباس برخوردار شد و در پی آن اقدامات عمرانی و تأسیساتی او در این مسیر برای تسهیل عبور و مرور کاروانهای تجاری و رشد بازرگانی افزایش یافت. این اقدامات بر پراکندگی بازرگانان و محل استقرار آنان در موقعیت جدید نسبت به مسیر پیشین تأثیر گذاشت و تغییراتی را در وضع آنان پدید آورد. هرچند شاید همه این اقدامات بهطور مستقیم متأثر از جنگهای مرزی نباشد؛ اما اگر این ستیزهها در روابط این دولتها نبود و مسیر سنتی تجارت در پرتو ناامنی حاصل از لشکرکشیها و دشمنی همسایگان به مخاطره نمیافتاد، تجارت روند معمول خود را ادامه میداد و کانونهای بازرگانی و عامل انسانی آن که بازرگاناند وضع جدیدی را تجربه نمیکردند. با این اشاره در پیوند تأثیرگذاری عامل نظامی بر برنامههای اقتصادی شاهعباس اول، اهم اقدامات او را در این زمینه بدینشرح میتوان فهرست کرد:
1. انتخاب اصفهان در ناحیه مرکزی کشور بهعنوان پایتخت سیاسی- اقتصادی، راهبرد دور ساختن مرکز سیاسی از دسترس دشمنان؛
2. ایجاد راههای مواصلاتی برای سهولت رفتوآمد کاروانهای تجاری؛
3. ساخت پلهای استراتژیک در ایالات شمالی ایران (گیلان و مازندران)؛
4. ساخت بازارهای سرپوشیده برای تسهیل در مبادلات تجاری؛[28]
5. احداث کاروانسراهای بین راهی و درونشهری؛[29]
6. رونق بخشیدن به بازرگانی خارجی؛
7. تبدیل کردن بندرعباس به یک مرکز تجاری بینالمللی؛[30]
8. گسترش روابط خارجی و وارد کردن بازرگانان اروپایی به تجارت ایران از طریق کمپانیهای تجاری و اعطای امتیازات گوناگون حمایتی، مذهبی، تأمینی و اقامتی به آنها؛
9. اسکان دادن اقلیتهای مختلف از جمله ارامنه، هندی، یهودی و زرتشتی در اصفهان برای تبادلات تجاری؛[31]
10. انتقال گروهی از اقلیتهای دینی که عمدتا بازرگان بودند به مازندران، ازجمله ارامنه، یهودیها و گرجیها برای رشد و گسترش پرورش کرم ابریشم و تولید پارچه ابریشم؛[32]
11. رونق بخشیدن به صنایع نساجی و پارچهبافی برای تولید کالاهای مهم صادراتی در مسیر راه شمال-جنوب؛[33]
12. تخصصیشدن حرفهها در شهرها نیز باعث رونق گرفتن واردات و صادرات شد و بازرگانان متناسب با نیاز هر شهر، محصولات شهر مبدأ و مقصد را شناسایی میکردند.[34]
از آنجاکه مسأله اصلی این پژوهش بررسی تأثیر جنگهای مرزی بهعنوان یک متغیر مستقل بر وضع بازرگانی و پراکندگی بازرگانان در کانونهای تجاری مسیرهای مواصلاتی است، در ادامه به بررسی و تحلیل این جنگها و نسبت آنها با موضوع میپردازیم.
جنگهای شاهعباس با اوزبکان
اوزبکان از نوادگان جوجی پسر چنگیزخان بودند[35] که در دشت قپچاق زندگی میکردند و از اواسط قرن نهم هجری، حملات خود را برای غلبه بر ماوراءالنهر شروع کردند.[36] آنان سرانجام در اوایل قرن دهم با کنار زدن نوادگان تیمور، دو حکومت اوزبکان را در ماوراءالنهر و خوارزم بنیاد نهادند که به مناسبت نام نیای خود به شیبانیان و عربشاهیان معروف شدند.[37] مؤسس سلسله شیبانی محمدخانبنشاه بداغخان معروف به شیبکخان (حک. 905-916ھ) همه نواحی شرق جیحون مشتمل بر ماوراءالنهر و نواحی شرقی دشت قپچاق را در اختیار داشت.[38] عربشاهیان نیز به سرکردگی ایلبارسخان در سال 917ھ/1511م بر ناحیه خوارزم، مسلط شده، دولتی ایلیاتی به مرکزیت اورگنج (بعدها خیوه) بنیاد نهادند که به خانات خیوه معروف است.
این اوزبکان بهواسطه معیشت ایلی و تلاش برای تأمین مایحتاج خود از طریق غارت شهرها و نواحی یکجانشین، همواره به اراضی جنوب جیحون چشم داشتند، برای مشروعیت بخشیدن به این رفتارها، کوشیدند تا اختلاف مذهبی با صفویان شیعی را دستاویز تاخت و تاز به خراسان کنند. آنها همچنین خود را وارث چنگیزخان قلمداد نموده، مدعی بودند که باید بر همه قلمرو چنگیزخانی فرمان برانند. بدین ترتیب، دعاوی ارضی و ملکی نیز بر بهانههای مذهبی آنها افزوده شده بود.
نخستین تعرضات اوزبکان به خراسان را سال 913ھ شیبکخان آغاز کرد که دامنه آن تا حدود یزد و کرمان را هم فرا گرفت، اما شاهاسماعیل به مقابله با آنها درایستاد و سرانجام در سال 916ھ در جنگ مرو شیبکخان اوزبک را به قتل رساند.[39] اگر چه اوزبکان به ماوراء جیحون عقب نشستند، اما تا حدود یک قرن بعد، دستههای مختلف اوزبک بهصورت پراکنده یا متمرکز به تاختوتاز در نواحی شمال شرقی ایران از سواحل دریای مازندران تا کوههای هندوکوش میپرداختند، چنانکه تقریبا سالی نبود که خراسان از تعرض اوزبکان مصون باشد. حتی در ابتدای حکومت شاه عباس، اوزبکان به سرکردگی عبداللهخان (حک.995-1006ھ) و عبدالمؤمنخان (حک.1006ھ) سراسر خراسان، حتی هرات و مشهد را زیر سلطه گرفته بودند.[40]
شاهعباس، هیچگونه توان و فرصتی برای دفع آنها نداشت ولی اختلافات داخلی میان عبداللهخان و پسرش عبدالمؤمن،[41] حمله ایلات قزاق به قلمرو شیبانی در همین زمان،[42] درگذشت عبداللهخان در رجب 1006 و بهدنبال آن انقراض خاندان شیبانی،[43] به شاهعباس صفوی فرصت داد تا با حمله به خراسان، ضمن استرداد همه اراضی ازدسترفته قبل از پایان سال 1007ھ، حتی عربشاهیان را نیز مطیع خود سازد.[44]
با انقراض خاندان شیبانی در سال 1008ھ حکومت ماوراءالنهر به دست سلسله دیگری از اوزبکها افتاد که با نام جانیان یا طغاتیموریه و اشترخانیان معروفاند.[45] تلاش سلسله جدید برای تداوم حمله به خراسان در حدود سال 1010ھ با حضور شاهعباس در آن منطقه، خنثی شد.[46] از آن پس، تحت تأثیر عواملی چند، جانیان برای همیشه دست از مبارزه با صفویان برداشتند.[47]
پیامد این حملات، قتلعام و ویرانگری گسترده بود، بهطوریکه همانند مغولان چنان دست به کشتار میزدند که «دیگر در تمامی شهر متنفسی موجود نبود»؛[48] برای مثال در 997ھ بهدستور عبداللهخان اوزبک پس از تسلط بر هرات، دستور قتل حاکم آن شهر علیقلیخان شاملو و اتباعش داده شد و پس از آن اقدام به قتلعام مردم هرات کردند.[49] در سال 998ھ نیز عبدالمؤمنخان بهعنوان فرمانده لشکر اوزبکان پس از تسلط بر مشهد حکم به قتل و کشتار مردم داد بهطوریکه تمام اموال مردم و بازار مشهد بهغارت رفت.[50] شمار کشتهشدگان این حملات بیش از پنجهزار نفر گزارش شدهاست.[51] در سال 1004ھ در سبزوار نیز کشتاری گسترده از مردم صورت گرفت و اماکن مسکونی و مذهبی و بازارها نیز ویران شد.[52] این جنگها و حملات سبب شد که امنیت مسیرها و مراکز تجاری در شرق ایران بهخصوص خراسان از میان برود. ازجمله این مراکز، هرات بود که روزگاری مرکز حکومتی شاهرخ تیموری بود. او در این شهر اقدام به ساخت بازارها و تأسیسات عمرانی کرد، بهطوریکه این شهر تبدیل به مرکزی تجاری شد.[53] هرات که در اوایل حکومت صفویه از اهمیت اقتصادی برخوردار بود، با گذر زمان و تحت تأثیر حملات اوزبکان رونق خود را از دست داد.
از سوی دیگر، تحت تأثیر حملات اوزبکان، بازرگانان از شهرهای خراسان به نقاط مرکزیتر قلمرو صفویه از جمله کاشان مهاجرت کردند. این شهر از مراکز جذب بازرگانان محسوب میشد و مرکز تولید پارچههاى ابریشمى و قالیهاى بسیار ظریف و مرغوبى بود که در سراسر جهان نظیر نداشت و از این طریق ثروتى سرشار را جذب مىکرد. قالیهایى که در کاشان و روستاهای اطراف آن بافته میشد، از شهرت زیادی در مشرقزمین برخوردار بود. بخشی از شهر را حصارکشی کرده بودند که مرکز بافندگان و تهیهکنندگان ابریشم بود. ثروتمندترین بازرگانان شهر نیز در این قسمت منزل داشتند. اما بهترین خانهها و عالیترین کاروانسراهای زیبا و دوطبقه که همه نوع وسایل راحتى براى خارجیان در آنها آماده بود در کنار بازارهای بزرگ در حومه شهر قرار داشت.[54] افزونبر این، مهمترین محصول صنعتى کاشان، انواع پارچههاى حریر بود و تجارت این کالا بازرگانان زیادی را از اطراف و اکناف قلمرو صفویه به این شهر جذب میکرد. مقدار زیادى از این محصول به هند و سایر ممالک آسیایى صادر مىشد.[55] این شهر در نیمه دوم سده یازدهم از پرجمعیتترین شهرهای ایران و از مراکز مهم تجاری ایران محسوب میشد. در این شهر با ایجاد ماشینهای نساجی، پارچههای «زربفت و سیمبفت» تولید میشد و کار بازرگانان رونق میگرفت و آنان میتوانستند با کالاهای نفیسدیگر آنها را مبادله کنند.[56]
یزد نیز از مراکزی بود که تحت تأثیر حملات اوزبکان و مهاجرت مردم مناطقی که مورد هجوم قرار گرفته بودند، تبدیل به مرکز اجتماع بازرگانان شد؛ زیرا در این شهر بازرگانان از حملات اوزبکها درامان بودند. این شهر در بخش مرکزی مسیر شمال به جنوب قرار داشت و در این دوره از مراکز اصلی بافندگی و تهیه پارچه بودهاست.[57] در یزد بازاری به نام «علاقهبندان»[58] وجود داشت که محل فروش پارچههای مختلفی نظیر دستبافها و ابریشم بود.[59] این شرایط در کنار ایجاد امنیت و رونق راههای تجاری سبب جذب بازرگانان به این شهر میشد. تخصص یزدیها در تولید پارچه سبب شده بود که در اصفهان کاروانسراهایی برای بازرگانان یزدی جهت عرضه و فروش پارچههای تولیدیشان احداث شود، ازجمله کاروانسرای یزدیان و کاروانسرای خواجه محرم.[60]
امنیت حاکم بر یزد و کرمان سبب استقرار بازرگانان زرتشتی[61] در این دو شهر شده بود که در کار بازرگانی خارجی، بهویژه تجارت با هند فعالیت میکردند.[62] کُرک کرمان از مواد مهم صادراتی بود که تجارت این بخش در دست بازرگانان زرتشتی قرار داشت و عمدتا به هند صادر میشد.[63] شاهعباس محلهای که بعد گبرآباد (گبرستان) نامیده شد نیز در جلفای اصفهان بنا کرد و بخشی از زرتشتیان یزد و کرمان را در آن اسکان داد. [64] در عهد شاه صفی (حک.1038-1052ھ) وضع اقتصادی بازرگانان زرتشتی بهتر شد و جایگاهی همسطح با ارامنه در بازار اصفهان بهدست آوردند.[65] این موقعیت پس از آن نیز حفظ شد، بهطوریکه در عهد شاه سلیمان (حک.1077-1105ھ)، شمار زرتشتیان ساکن اصفهان را ششصد خانوار نوشتهاند.[66]
جنگهای ایران و عثمانی
با شکست الوندمیرزا آققویونلو دربرابر اسماعیل (907ھ)، تصرف تبریز و پایهگذاری حکومت صفویه که با رسمیت یافتن مذهب شیعه در ایران[67] همراه شد و شاهاسماعیل بهعنوان مرشد ترکمانان ساکن قلمرو عثمانی[68] نیز بهشمار آمد، اختلافات میان صفویان و عثمانیان از نظر سیاسی و مذهبی آغاز شد. این امر در زمان جانشینان شاهاسماعیل نیز ادامه پیدا کرد. سلطان سلیم اول عثمانی (حک.918-926ھ) در مقابل صفویان روش نظامی درپیش گرفت. پس از جنگ چالدران (920ھ/1514م) مناطق مهمی همچون دیاربکر و نواحی شرقی آن از قلمرو صفویان جدا شد.[69] این مناطق محل عبور جاده ابریشم از ایران به اروپا بودند.
سیاست سلطان سلیم را جانشینانش ادامه دادند؛ بهطوریکه سلطان سلیمان قانونی (حک.926-974ھ) در طی چهار دوره جنگ از سال 940 تا 960ھ/1533-1552م به مناطق غربی و شمال غربی ایران هجوم آورد. این جنگها در 8 رجب 962/ 8 ژوئن 1555 با عهدنامه آماسیه بهپایان رسید و براساس آن بخش غربی آذربایجان، قسمتی از کردستان، عراق عرب و شمال گرجستان به دولت عثمانی واگذار شد و ارمنستان، اردهان، کارتیل، کاخت و بخش شرقی آذربایجان تحت حاکمیت ایران قرار گرفت.[70]
طی این جنگها، شاهطهماسب بهعلت ضعف امکانات نظامی، از تاکتیک نظامی زمین سوخته در برابر سپاهیان عثمانی استفاده میکرد. تمام مناطقی که این تاکتیک دفاعی در آنها بهکار گرفته شد از نظر کشاورزی، دامداری، اقتصادی و تجاری دچار بحران شدند. تبریز، همدان و کرمانشاه تقریبا در دوران جنگهای بیستساله ایران و عثمانی بهلحاظ تجاری کم رونق شده، بهسختی به حیات خود ادامه میدادند.[71]
بااینکه صلح آماسیه تا پایان سلطنت شاهطهماسب (984ھ) برقرار بود و دورهای از آرامش مرزی پدید آمد، اما درگیری داخلی دربار صفوی بر سر جانشینی و روی کار آمدن کوتاهمدت شاه اسماعیل دوم (حک.984-985ھ) بهانههایی را به دست دولت عثمانی داد و در سلطنت محمد خدابنده، ایران گرفتار لشکرکشی گسترده سلطان مراد سوم عثمانی (حک. 982-1003ھ) شد و بخش وسیعی از مناطق غربی و شمالغرب کشور به اشغال سپاه عثمانی درآمد.
آشفتگی در مرزهای شمال غربی کشور بهدلیل حضور نیروهای نظامی عثمانی و تسلط آنها بر ایالات آذربایجان و ارمنستان و مناطق غربی[72] و تهدید مرزهای شرقی ایران توسط نیروهای اوزبک، در عهد شاهعباس اول همچنان ادامه داشت. او ناگزیر بود در برابر قدرت نظامی دولت عثمانی، از خود انعطاف نشان دهد.[73] در اوایل سال 996ھ که شاهعباس برای رهایی از مسائل هرات و کمک به علیقلیخان شاملو عازم خراسان بود، ولیآقا چاشنیگیرباشی از جانب دولت عثمانی برای مذاکرات صلح بین دو کشور در دامغان به حضور او رسید. شاهعباس در سال 998ھ بهخوبی متوجه شده بود که امکان جنگ همزمان در دو جبهه _با عثمانی و اوزبکان_ وجود ندارد، ازاینرو تصمیم گرفت با دولت عثمانی رسما مصالحه کند و پیامدهای تلخ آن را بپذیرد. از شرایط مصالحه، حضور یکی از شاهزادگان صفوی در استانبول بهعنوان گروگان بود.[74] این در حالی بود که عثمانیها خوزستان و لرستان را تصرف و تا حدود نهاوند و همدان پیشروی کرده بودند.[75] شاهعباس در صفر سال 999ھ پس از مذاکرات مقدماتی، قرارداد صلح استانبول اول را با دولت عثمانی امضا کرد که براساس آن، بخشهای وسیعی از ایران در قفقاز و غرب کشور به عثمانی واگذار شد و ایران حق هیچگونه ادعایی نسبت به این مناطق را نداشت.[76]
پس از امضای این عهدنامه، شاهعباس به مقابله با اوزبکان شتافت و نیز توانست اوضاع داخلی ایران را که بهویژه تحت تأثیر درگیریهای داخلی و اختلافات نیروهای قزلباش بود، سروسامان دهد.[77] پس از آن، دوباره خود را برای جنگ با عثمانی آماده کرد. با شروع این دوره از تخاصمات، سرزمینهایی مانند قفقاز، آذربایجان و کردستان را از اشغال نیروهای عثمانی خارج کرد؛ تا اینکه در سال 1022ھ/1613م پیمان صلح استانبول دوم میان نماینده ایران، قاسمبیک و نصوحپاشا صدراعظم عثمانی به امضا رسید. برپایه این معاهده، دولت عثمانی از هرگونه ادعایی نسبتبه سرزمینهای تصرفشده بهوسیله دولت صفوی صرفنظر کرد و مرزهای دو کشور به حدودی رسید که در عهدنامه آماسیه تعیین شده بود. اما دو طرف معاهده چندان به مفاد آن پایبند نماندند.[78] این ناپایبندیها همواره باعث درگیریهای نظامی میشد؛ مرکز این جنگها مناطق غربی ایران بود که بر سر مسیر تجاری شرق به غرب ایران قرار داشت. این وقایع بهدنبال خود ویرانی و ناامنی ایجاد میکرد و سبب میشد که بازرگانان برای مبادله کالاهای خود به مناطق مرکزیتر در قلمرو صفویه گرایش پیدا کنند؛ برای مثال در زمان شاهعباس، احمدپاشا حکمران وان، بازرگانان ایرانی را در تبریز کشت و تمام اموال آنان را تصرف کرد.[79] نیز سربازان عثمانی سیزده سال در قلعه نهاوند مستقر بودند و در آنجا اقدام به تجاوز و تعدی به اموال ایرانیان میکردند، بهطوریکه این شهر تبدیل به ویرانهای شده بود.[80] با نگاهی به مفاد پیماننامهها در این دوره،[81] میتوان درگیری دو حکومت را بر سر ایالات غربی و شمال غربی ایران و مناطق قفقاز درک کرد. دستیابی به شاهراههای تجاری سنتی که از این مناطق میگذشت و در طول تاریخ باعث پیوند تجاری آسیا و اروپا میشد، یکی از علل مهم این درگیریها بود.
تسلط عثمانیها بر مناطق غربی ایران، ازجمله آذربایجان و حملات آنها به تبریز، که محل ورود بسیاری از راههای تجاری و همواره مورد توجه بازرگانان اروپایی بود، سبب شد که این بازرگانان بهدنبال راهی باشند که از قلمرو عثمانی عبور نکند. سرانجام در نتیجه تلاشهایی که نمایندگان کمپانی «مسکوی» برای ایجاد ارتباط با دربار صفوی کردند، در سال 970ھ/1569م فرمانی از طرف عبداللهخان استاجلو حاکم شیروان، خطاب به کمپانی بازرگانان انگلیسی که در روسیه، ایران، دریای خزر و تمام سرزمینها و کشورهای مجاور فعالیت میکرد، صادر شد. براساس این فرمان به بازرگانان انگلیسی اجازه فعالیت اقتصادی داده شد. این امر آغازی برای پدید آمدن مسیر تجاری جدید (شمال-جنوب) در ایران برای صادرات و واردات کالاهای تجاری بود.[82] شروع فعالیت این مسیر تجاری سبب شد که شهرهای تولید ابریشم مانند گیلان، شماخی و گرجستان، رونق بیشتری بگیرند.[83] ابریشم این مراکز تولیدی از طریق بازرگانان شهرهای اردبیل، تبریز، قزوین، کاشان و اصفهان[84] به هرمز و حلب ارسال میشد.[85]
دولت عثمانی در اواخر سده 10ھ/16م بر بندرهای عمده دریای خزر و مناطق مهم تولید ابریشم مسلط شد. انعقاد قرارداد سال 999ھ/1590م میان دولت عثمانی و شاهعباس اول، موجب استحکام موقعیت عثمانی در مناطق غربی و شمال غربی ایران گردید.[86] تحولات سده 10ھ/16م، گرچه تجارت ابریشم را متوقف نساخت، ولی آن را از پیشرفت بازداشت. از سال 993 تا 1012ھ/1578 تا 1604م تبریز در تصرف عثمانیها بود.[87] حملات عثمانیها به مراکز سیاسی حکومت صفویه (تبریز و قزوین) و تصرف یا تهدید آنها سبب شد اصفهان به پایتختی حکومت صفویه انتخاب شود (1006ھ). البته حملات اوزبکان به ایالات شرقی و مرکزی ایران و دوری مرکز سیاسی نسبت به مناطق مورد هجوم اوزبکان نیز در این انتقال بیتأثیر نبود.[88] اصفهان بر سر مسیر راههای تجاری که از خلیج فارس به عثمانی و اروپا و به مناطق غرب و شرق قلمرو صفوی عبور میکرد، قرار داشت[89] و این مرکزیت سبب شد که بازرگانان ایرانی و خارجی زیادی در این شهر ساکن شوند.
ازجمله مناطقی که بازرگانان تحت تأثیر جنگهای صفویان با عثمانیها در مناطق غربی ایران، بدانجا نقل مکان کردند و در آنجا دارای تراکم جمعیتی شدند، گیلان و مازندران بود. در این شهرها در کنار بازرگانان ایرانی، بازرگانان ارامنه و یهودی نیز سکونت داشتند که به فرمان شاهعباس از گرجستان و شیروان به فرحآباد منتقل شده بودند.[90] بخش وسیعی از ایالت گیلان را توتستانهای وسیع دربر میگرفت. عمده تجارت ایران ابریشم بود که بیشتر در ایالت گیلان بهعمل میآمد.[91] گیلان در میان ولایتهای ایران از نظر تولید ابریشم رتبه اول داشت و بهتنهایی محصول ابریشم آن 8000 تا 10.000 عدل بودهاست.[92] صید ماهی در گیلان نیز از درآمدهای دیگر شاه بود.[93] این شهر که مرکز مهم تجارت ابریشم ایران به سایر نقاط دنیا بود، عایدات بسیار زیادی به بازرگانان داخلی و خارجی میرساند.[94]
شاهان صفوی پیش از شاهعباس اول، علاوهبر اخذ جزیه از اقلیتها، ورود آنان به عرصههای سیاسی-اجتماعی را نیز محدود ساختند.[95] در عهد شاهعباس اول، نوع برخورد او با پیروان سایر ادیان و مذاهب سبب شد تا اقبال آنها به حضور و فعالیت در ایران افزایش یابد و به همکاری با صفویه بپردازند.[96] همچنین برخی از یهودیان ساکن اسپانیا که از آنجا رانده شده بودند، در این زمان به ایران مهاجرت کردند.[97] ارامنه پیش از انتقال به جلفای اصفهان، تجارت ابریشم گرجستان و شماخی به حلب را در اختیار داشتند؛ آنها ادویهای را که از هند به ایران وارد میشد به سایر نقاط اروپا و مراکز تجاری ارسال میکردند و در برابر آن، پارچه به ایران وارد میکردند.[98]
در این دوره، اصفهان از جمله مراکز مهم استقرار بازرگانان در ایران عهد صفویه بود. این شهر محل تجمع بازرگانان مختلف از سراسر دنیا[99] و از مراکز تجاری مهم ایران محسوب میشد. در بازار اصفهان علاوه بر تجار ایرانی، از بازرگانان هندی، تاتارهای خوارزمی، ترک، ختایی، بخارایی، یهودی، ارمنی، گرجی و در کنار آنها تجار اروپایی از انگلستان، هلند، فرانسه، ایتالیا و اسپانیا فعالیت میکردند.[100] در این شهر، بازرگانان یهودی، هندی (بانیان)[101] و ارامنه دارای تیمچه بودند و رقابت تجاری زیادی میان این بازرگانان برای کسب ثروت در جریان بود.[102] در بازار و کاروانسراهای مختص به آنها اجناس و امتعه فراوانى از هر نوع وجود داشت که دلالت بر ثروت سرشار و کلان این بازرگانان میکرد.[103] در این میان، ارامنه از مهمترین و بانفوذترین بازرگانان اصفهان بهشمار میرفتند.[104] جلفای اصفهان مرکز اصلی سکونت بازرگانان ارامنه بود.
در عهد صفویه، بسیاری از یهودیان ایران چه فقیر و چه غنی، در محلههای جداگانه زندگی میکردند.[105]در شهر اصفهان «یهودیان با مسلمانان بهراحتی داد و ستد میکردند و دارای ثروت فراوانی بودند، خانههای زیبا و بینظیری نیز بنا میکردند».[106] فعالیتهای تجاری آنان عمدتا فروش جواهرات گرانبها بودو مانند هندیان صراف بودند و در کارهای صنعتی و فنی نیز مهارت داشتند.[107] آنها همچنین مهارت و شگرد ویژهای در رباخواری داشتند[108] و در کنار بازرگانان ایرانی جریان تجارت داخلی ایران را در دست داشتند.[109] آنان در کار صنعت بافت و تجارت پارچههای ابریشمی، شال کمر و قالی نیز فعالیت میکردند.[110]
بازرگانان هندی که تحت تأثیر تساهل مذهبی شاهعباس و افزایش امنیت به ایران روی آورده بودند[111] با تثبیت موقعیت اقتصادی خویش در شهرهای ایران، اقدام به ساخت بناهایی برای تسهیل در امر تجارت و داد و ستد کردند، برای نمونه در بخشی از بازار قیصریه اصفهان کاروانسرایی ساختند که «لَلَهبیگ» (عنوان ناظر کل زمان شاهعباس) نام گرفت و محل استقرار بازرگانان سرمایهدار هندی بود که به دادوستد کالاهای گرانبهای هندی اشتغال داشتند. بازاری نیز بهنام لَلَهبیگ در کنار کاروانسرا قرار داشت که پر از اجناس گرانبها شامل منسوجات و ملبوسات زربفت و گلدوزی و قلابدوزی و نقرهکاری بود.[112] در محدوده بازار بزرگ اصفهان پس از کاروانسراهای ملا عینبیگ، طویله، کاشان و لاریها (که مملو از بازرگانان داروفروش بود)، کاروانسرای مولتانیان در کنار بازاری به همین نام قرار داشت که متعلق به بازرگانان هندی (بانیان) بود. این کاروانسراها از بزرگترین و آبادترین کاروانسراهای شهر بودند.[113] کاروانسرای طویله اول در نزدیکی کاروانسرای شاهی و کاروانسرای طویله دوم در بازار چیتفروشان محل اقامت بازرگانان هندی پارچه بود.[114] یکی از تیمچههای کاروانسرای شاه در میدان نقشجهان نیز محل اقامت تجار ثروتمند هندی و به احتمال زیاد، دلالان پارچه بود.[115] کاروانسرای مستوفی و کاروانسرای فیل هم محل اقامت سوداگران هندی بودهاست.[116] کاشان نیز از مراکزی بود که بازرگانان هندی بسیاری در آن رفتوآمد داشتند.[117] در قزوین هم بازرگانان هندی به تجارت ادویه اشتغال داشتند.[118] تجار هندی از طریق تاجران هندی ساکن در هرمز که مرکز اصلی ورود ادویه هند به ایران بودهاست بهطور مستقیم ادویه را به ایران وارد و بخشی از آن را به اروپا ارسال میکردند.[119]
از مناطقی که دورتر از حملات عثمانیها بود و از عهد شاهعباس اول، مرکز اصلی برای مسیر جدید شمال به جنوب بهشمار میرفت، قزوین بود. این شهر از مراکزی بود که مالالتجارهها در آنجا گردآوری میشد و سپس به طرف جنوب ایران فرستاده میشد.[120] قزوین مرکز عبور کاروانهای حامل ابریشم گیلان به کاشان و شهرهای مرکزی ایران بهحساب میآمد[121] و از موقعیت ممتازی در این مسیر برخوردار بود.[122] این موقعیت تا اواخر حکومت صفویان حفظ شد، بهطوریکه بازرگانانی که از اردبیل، ایروان و تبریز قصد رفتن به اصفهان را داشتند بخشی از کالاهای خود را در این شهر مبادله میکردند.[123] این امر سبب شد که قزوین همواره محل اجتماع بازرگانان باشد.[124] این را میتوان از شمار زیاد کاروانسراهای قزوین به اثبات رساند، ازجمله کاروانسرای ساختۀ مهدعلیا مادر شاهعباس[125] و کاروانسرای زینببیگم عمه شاهعباس.[126] از این کاروانسراها سیاحان اروپایی همواره یاد کردهاند.[127]
درگیریهای مرزی و تغییر مسیرهای تجاری باعث شد که شهر کوچکی مانند قم که در بخش مرکزی مسیر شمال به جنوب قرار داشت، تبدیل به محلی برای اجتماع بازرگانان شود. این شهر مرکز تجمع بازرگانان مختلفی از نژادها و اقوامی بود «که هر کدام به زبان خاص خود صحبت میکردند و کسی زبانشان را نمیفهمید، مگر آنکه سخن درباره چانهزدن بر سر قیمت کالایی بوده باشد».[128] این شهر از لحاظ تجارت و رفتوآمد کاروانها بسیار بااهمیت بود و در زمینه ساخت شمشیر، چاقو، زره و سایر ابزارهای فلزی شهرت داشت.[129] افزونبر این، مهمترین صنعت قم، تولید ظروف بود که گفته میشود این ظروف در نوع خود کمنظیر بودند و بر ظروف چینی برتری داشتند و به سراسر کشور ارسال میشدند.[130]
نبرد با پرتغالیها در جنوب ایران
در 913ھ/1507م آلفونسو دو آلبوکرک با شش کشتی شهر مسقط در عمان که خراجگزار امیر هرمز بود و برخی دیگر از بندرهای عمان را تصرف کرد.[131] او با تسلط بر هرمز، امیر آنجا سیفالدوله را خراجگزار خود کرد.[132] پرتغالیها بهمدت یک سده بر گمرکات هرمز تسلط داشتند. در این مدت روابط صفویان با آنان تا عهد شاهعباس اول در سطح آمدورفت سفرا به ایران بود. شاهعباس تلاش زیادی برای ورود به نواحی تحت تسلط پرتغالیها در خلیج فارس انجام داد.[133] از سوی دیگر، بازرگانان پرتغالی سیاست تند و خشنی را دربرابر قبایل و اهالی بومی منطقه در پیش گرفتند و به چپاول اموال آنها میپرداختند. همچنین به بازرگانان ایرانی اجازه صدور ابریشم و کالاهای تجاری را از طریق دریا بهصورت مستقیم به هندوستان یا اروپا نمیدادند.[134] اینگونه رفتارهای پرتغالیها سبب شد که شاهعباس برای اخراج آنها از خلیج فارس اقدام کند. بههمین منظور ابتدا با کمپانی هند شرقی انگلیس وارد مذاکره شد؛ در این زمان ادوارد کاناک انگلیسی با نماینده شاهعباس دیدار کرد.[135]
شاهعباس که از رقابت میان اروپاییان برای ورود به خلیج فارس مطلع بود، از اشتیاق آنها به بهترین شکل ممکن استفاده کرد؛ زیرا علاوه بر بازرگانان ایرانی، کشتیهای تجاری انگلیسیها برای ورود به بنادر خلیج فارس و جزایر آنجا میبایست از فرمانده پرتغالی قلعه مجوز بگیرند و کسب این مجوز بهسختی انجام میشد. عمال کمپانیهای هند شرقی بهسبب اشکالتراشیهای پرتغالیها با مشکل مواجه میشدند. با پیشقدم شدن شاهعباس برای اخراج پرتغالیها، فرصت مناسب برای انگلیسیها فراهم شد.[136] بهدنبال این هدف، اللهوردیخان فرمانده لشکر صفویه، به بحرین که از مراکز مهم صید مروارید در خلیج فارس بود، هجوم برد و آنجا را تصرف کرد.[137] در مرحله دیگری از این کشمکشها، نیروهای صفوی به فرماندهی امامقلیخان حاکم فارس به هرمز حمله کردند و آنجا را به تصرف خود درآوردند.[138] سرانجام براساس توافقنامه طرفین، تمام املاک و مناطقی که جزو قلمرو ایران بود به حکومت صفوی بازگردانده شد. پس از آن هرمز کاملا در تسلط ایران قرار گرفت و شاهعباس نیز مسیر تجاری ایران را به بندرعباس (گمبرون) منتقل کرد که پیش از هرمز تصرف شده بود.[139] اقدامات شاهعباس در ایجاد امکانات عمرانی و رفاهی در بندرعباس، ایجاد حصار برای این بندر به هدف حفظ امنیت آن، موافقت با ورود کمپانیهای انگلیسی و هلندی به بندرعباس و ایجاد تجارتخانه برای آنها، به رونق تجارت در این شهر انجامید. این شرایط سبب افزایش جمعیت بازرگانان ایرانی، ارمنی و هندی در این شهر شد.[140] بدینترتیب با انجام این جنگها و اخراج پرتغالیها از هرمز و جنوب ایران، شرایط برای اجرای طرح شاهعباس مبنی بر ایجاد مسیر دریایی صادرات و واردات کالاهای تجاری فراهم شد. نیاز به مسیر جدید، ضرورت اقدامات عمرانی و رفاهی را در قالب تأسیسات اقامتی نظیر کاروانسرا و مهمانسرا، احداث و ترمیم راهها، مبارزه با دزدی و ناامنی در مسیرها، نظارت بر امور تولید و تجارت، توسط شاه و حکام نواحی بینراهی افزایش داد. اینگونه اقدامات در پی موفقیتهای نظامی، بر پراکندگی منظم بازرگانان در جنوب ایران تأثیر گذاشت؛ چراکه اخراج پرتغالیها از جنوب ایران سبب رونق تجاری برخی از شهرهایی شد که در مسیر تجاری شمال به جنوب قرار داشتند. این امر افزونبر ورود و اجتماع بازرگانان ایرانی در شهرهای جنوبی ایران، سبب اجتماع بازرگانان غیرمسلمان در این مراکز شد؛ ازجمله در شیراز که از مراکز اصلی سکونت بازرگانان یهودی در دوره صفویه بود.[141] شیراز که در عهد اوزون حسن آققویونلو از شهرهای پرجمعیت بهشمار میرفت، محل عبور تعداد زیادی از بازرگانانی بود که از هرات، سمرقند و نسا به این شهر میآمدند و به طرف جنوب میرفتند.[142] شیراز چون بر سر مسیر اصفهان به جنوب ایران قرار داشت رونق یافته بود.[143] این شهر در عهد شاهعباس اول از مراکزی بود که کمپانیهای اروپایی در آنجا مرکز تجاری داشتند؛ زیرا محل عبور ابریشم به طرف خلیج فارس بود.[144] این شهر پس از تصرف لار و هرمز به دست امامقلیخان و خروج پرتغالیها از این مناطق، رونق زیادی یافت و اقدامات عمرانی امامقلیخان در ساخت راهها و برداشتن عوارض راهداری این امر را تسریع کرد. از این شهر ظروف شیشهایِ کارگاههای شیشهسازی به هندوستان و جزایر سوماترا صادر میشد.[145] بازرگانان هندی، یهودی و ارمنی در کنار بازرگانان ایرانی در این شهر در صادرات و واردات کالاها نقش اساسی را ایفا میکردند.[146]
موقعیت جغرافیایی لار در شمال خلیج فارس باعث شده بود که با بندرگاههای اطراف خود و مراکز اقتصادی ایران در ارتباطی تنگاتنگ باشد و از اهمیت زیادی برخوردار شود. با ورود بازرگانان و کمپانیهای تجاری اروپایی به ایران و اهمیت یافتن بیشتر جزیره هرمز، شهر لار دارای اهمیت دوچندانی شد. این شهر که دارای رونق اقتصادی و تجاری بود در کنار شیراز از مراکز اجتماع بازرگانان بهشمار میرفت.[147] شهر لار از مراکز اصلی انبار ابریشم برای صدور به بنادر خلیج فارس بود؛ زیرا بازرگانانی که از اصفهان بار خود را برای صادرات به جنوب میآوردند، در لار شترهای باربر خود را تعویض کرده، چند روزی استراحت میکردند.[148]بازرگانان یهودی ساکن در این شهر، افزون بر صدور فرآوردههای محلی، واسطه نقل و انتقال کالا به داخل و خارج کشور نیز بودند. واردات این بازرگانان به شیراز، جواهرات، پارچههای ابریشمی بزرگ و کوچک، و ادویه بود. در این شهر، از سوی اللهوردیخان، کاروانسرایی برای هندیها ساخته شد که محل دادوستد کالاهایشان بود.[149]
در این دوره، قرارگرفتن «هرمز» در ورودی خلیج فارس، به رونق تجاری آن انجامیده بود. این شهر نقش مهمی در افزایش درآمد کشور از طریق تجارت ابریشم بهعهده داشت و از مراکز اجتماع بازرگانان یهودی بود.[150] بندرعباس (گمبرون)، کنگ و لنگه نیز از مراکز مهم اجتماع بازرگانان هندی بودند، چنانکه یکسوم جمعیت این مناطق را هندی دانستهاند.[151] آنها دلالان اصلی کمپانیهای اروپایی، بانکداران و صرافان بودند[152] و در این شهر کاروانسراهایی داشتند.[153] آنان مسکوکات مرغوب را بههمراه بازرگانان ارمنی از کشور خارج میکردند و با پرداخت رشوه به حاکم بندرعباس، این مسکوکات را به هند میبردند.[154] بازرگانان هندی از طرفهای تجاری مهم بازرگانان هرمز محسوب میشدند. این امر سبب شد که آنان در هرمز ساکن شوند. هندیها جمعیتی مهاجر بودند که با توجه به موقعیت اقتصادی مناطق مختلف و علایق تجاری آنان در شهرهای مختلف ایران از جمله اصفهان ساکن شده بودند.[155]
نتیجه
جنگهای زمان شاهعباس اول با حکومتهای عثمانی و اوزبکان در غرب و شرق، و با پرتغالیها در جنوب قلمرو صفویه توانست نوعی ثبات و یکپارچگی جغرافیای سیاسی را پس از دورهای آشفتگی و اشغال و ناپایداری مرزی، بههمراه داشته باشد. در کنار اقدامات نظامی، رشد فعالیتهای اقتصادی و گسترش تجارت در داخل و برون از مرزها نیازمند وجود ثبات و امنیت در کشور و مرزها و مسیر مناسب جابهجایی کالاهاست. مسیرهای تجاری به نوبه خود بر پراکندگی بازرگانان و تنزل و ترقی کانونهای تجاری و حتی نوع محصولات صادراتی تأثیر خواهد گذاشت. شاهعباس اول با تغییر در مسیر سنتی شرق به غرب (همان مسیر زمینی جاده ابریشم) که نوعی سیاست محرومسازی عثمانی از عایدات این راه بود، بر مسیر شمال-جنوب، یعنی از دریای خزر به خلیج فارس تکیه کرد؛ زیرا امنیت راه پیشین در لشکرکشیهای عثمانی به ایران بارها به مخاطره افتاده بود و ترانزیت دریافتی از سوی عثمانی، هم قیمت کالاها را در مقصد افزایش میداد و هم دشمن او را از نظر بنیه مالی تقویت میکرد. در پی این سیاست، مسیر تجاری ایران به مسیر دریایی و شبکه تجارت بینالمللی پیوست. این امر باعث مهاجرت اجباری و اختیاری بازرگانان شد. از سوی دیگر با توجه به ایجاد امنیت و ساخت کاروانسراها و امکانات رفاهی بر سر مسیرها یا در مراکز اقتصادیای که بهدور از حملات عثمانیها و اوزبکان بود، پراکندگی بازرگانان از شمال به جنوب قلمرو صفویه شکل منظمی بهخود گرفت. محل اجتماع بازرگانان شهرهایی شد که دورتر از مناطق جنگی بودند. این پراکندگی بازرگانان شامل شهرهای گیلان، مازندران، اردبیل، تبریز، کاشان، یزد، اصفهان، کرمان، شیراز، لار، هرمز، بندرعباس و خلیج فارس میشد. این نوع از پراکندگی بهدنبال خود رونق اقتصادی ایران در عهد صفویه را بههمراه داشت. درمجموع جنگ بهعنوان عاملی نظامی در ایجاد رویکرد اقتصادی شاهعباس به بهرهگیری از مسیر مواصلاتی برخوردار از امنیت برای فعالیتهای اقتصادی بهویژه تجارت، بهدور از مسیرهای مخاطرهآمیز، و در نتیجه تغییر در وضعیت استقرار بازرگانان متناسب با مسیر جدید، تأثیرگذار بودهاست.
نقشه 1. مسیرهای تجاری که از قلمرو صفویه عبور میکردند (نگارندگان)
کتابشناسی
آذربیگدلی، لطفعلیبیگ، آتشکده آذر، مقدمه و تعلیقات جعفر شهیدی، تهران، کتاب، 1337ش.
ابن بطوطه، محمد بن عبدالله، سفرنامه، ترجمه محمدعلی موحد، تهران، آگه، 1376ش.
اسفزاری، معینالدین محمد الزمچی، روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات، تصحیح محمد کاظم امام، تهران، دانشگاه تهران، 1338ش.
اشترویس، یوهان، سفرنامه، ترجمه ساسان طهماسبی، قم، مجمع ذخایر اسلامی، 1396ش.
افشار، ایرج، کاروانسراهای اصفهان در دوره صفوی، میراث اسلامی ایران، دفتر پنجم، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، 1376ش.
افوشتهای نطنزی، محمودبن هدایتالله، نقاوة الآثار فی ذکر الاخیار، به اهتمام احسان اشراقی، تهران، علمی و فرهنگی، 1373ش.
اولئاریوس، آدام، سفرنامه اولئاریوس، ترجمه حسین کردبچه، تهران، کتاب برای همه، 1369ش.
اینالجیق، خلیل، امپراتوری عثمانی (عصر متقدم 1300 تا 1600)، ترجمه کیومرث قرقلو، تهران، بصیرت، 1394ش.
ایواغلی، حیدربن ابوالقاسم، مجمعالانشاء=جامعه مراسلات اولوالالباب، نسخه خطی شماره 1071، تهران، کتابخانه ملی.
باستانی پاریزی، محمدابراهیم، سیاست و اقتصاد عصر صفوی، تهران، صفیعلیشاه، 1362ش.
بلیک، استفان پی، نصف جهان معماری اجتماعی اصفهان، ترجمه محمد احمدینژاد، اصفهان، خاک، 1381ش.
بیات، اروجبیگ، دون ژوان ایرانی، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1338ش.
تاورنیه، ژان باتیست، سفرنامه، ترجمه ابوتراب نوری، تصحیح حمید شیرانی، اصفهان، انتشارات سنائی، 1336ش.
تتوی، قاضی احمد، قزوینی، آصفخان، تاریخ الفی، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، علمی و فرهنگی، 1382ش.
ترکمان، اسکندربیگ، تاریخ عالم آرای عباسی، تصحیح ایرج افشار، تهران، امیرکبیر، 1382ش.
همو، تاریخ عالمآرای عباسی، تصحیح محمداسماعیل رضوانی، تهران، دنیای کتاب، 1377ش.
ثواقب، جهانبخش، لعبتفرد، احمد، «واکاوی رویاروییهای مذهبی صفوی و عثمانی در قفقاز (930 تا 1038ق/1523 تا 1629م)»، پژوهشهای تاریخی، سال نهم، شماره4، 1396ش.
ثواقب، جهانبخش، لعبتفرد، احمد، «عوامل اقتصادی تنش میان صفویه و عثمانی در قفقاز و پیامدهای آن (930-1038ق/1523-1629م)»، پژوهشنامه تاریخ اسلام، سال هفتم، ش 27، 1396ش.
جملى کاررى، جووانى فرانچسکو، سفرنامه کاررى، ترجمه عباس نخجوانى و عبدالعلى کارنگ، تبریز، اداره کل فرهنگ و هنر آذربایجان شرقی، 1348ش.
جنابدی، میرزابیگ، روضهالصفویه، بهکوشش غلامرضا طباطباییمجد، تهران، موقوفات محمود افشار، 1378ش.
حسن، هادی، سرگذشت کشتیرانی ایرانیان، ترجمه امید اقتداری، تصحیح احمد اقتداری، مشهد، آستان قدس رضوی، 1371ش.
حسینی استرآبادی، حسینبنمرتضی، از شیخ صفی تا شاه صفی (تاریخ سلطانی)، به کوشش احسان اشراقی، تهران، علمی، 1366ش.
حسینی قمی احمدبن شرفالدین حسین، خلاصة التواریخ، تصحیح احسان اشراقی، تهران، دانشگاه تهران، 1383ش.
خنجی، فضلاللهبن روزبهان، مهمان نامه بخارا، تصحیح منوچهر ستوده، تهران، علمی فرهنگی، 1384ش.
همو، تاریخ عالم آرای امینی، تصحیح محمداکبر عشیق، تهران، میراٍث مکتوب، 1382ش.
خواندمیر، غیاثالدین بن همامالدین حسینى، تاریخ حبیبالسیر، با مقدمه جلاالدین همائی، تهران، خیام، 1333ش.
دلاواله، پیترو، سفرنامه، ترجمه شعاعالدین شفا، تهران، علمی و فرهنگی، 1384ش.
دوغلات، میرزامحمدحیدر، تاریخ رشیدی، تصحیح عباسقلی غفاریفرد، تهران، میراث مکتوب، 1383ش.
روملو، حسنبیگ، احسنالتواریخ، تصحیح عبدالحسین نوایی، تهران، اساطیر، 1384ش.
سانسون، سفرنامه سانسون (وضع کشور شاهنشاهی ایران در زمان شاه سلیمان صفوی)، بهاهتمام تقی تفصلی، تهران، ابنسینا، 1376ش.
سفرنامههای انگلیسیها در ایران، ترجمه ساسان طهماسبی، قم، مجمع ذخایر اسلامی، 1396ش.
سفرنامههای ونیزیان در ایران، ترجمه منوچهر امیری، تهران، خوارزمی، 1381ش.
شاردن، سفرنامه، ترجمه اقبال یغمایی، تهران، توس، 1374ش.
شوستر والسر، سیبیلا، ایران صفوی از دیدگاه سفرنامههای اروپاییان، ترجمه غلامرضا ورهرام، تهران، امیرکبیر، 1364ش.
شیرازی نویدی، عبدیبیگ، تکملة الاخبار، تصحیح عبدالحسین نوایی، تهران، نی، 1369ش.
فریر، رانلد، «تجارت در دوره صفویه» در: تاریخ ایران دوره صفویه: پژوهش کمبریج، ترجمه یعقوب آژند، تهران، جامی، 1388ش.
فریدونبیگ، احمد فریدون توقیعی، منشآت السلاطین، استانبول، بینا، 1274ﻫ.
فلسفی، نصرالله، زندگانی شاهعباس اول، تهران، علمی، 1369ش.
فن دریابل، ژرژ تکتاندر، ایترپرسیکوم، ترجمه محمود تفضلی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1351ش.
فیگوئروا، دنگارسیا دسیلوا، سفرنامه دنگارسیا دسیلوا فیگوئروا: سفیر اسپانیا در دربار شاهعباس اول. ترجمه غلامرضا سمیعی، تهران، نو، 1363ش.
قزوینی، میرزاطاهروحید، تاریخ جهان آرای عباسی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1383ش.
قطغان، محمدیاربن عرب، مسخرالبلاد (تاریخ شیبانیان)، تصحیح نادره جلالی، تهران، نشر میراث مکتوب، 1385ش.
قمی، قاضی احمدبن حسین، خلاصة التواریخ، تصحیح احسان اشراقی، تهران، دانشگاه تهران، 1359ش.
کاتف، فدت آفانس یویچ، سفرنامه کاتف، ترجمه محمدصادق همایونفرد، تهران، کتابخانه ملی ایران، 1356ش.
کمپفر، انگلبرت، سفرنامه، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، 1363ش.
کاستلیانو، اسناد روابط تاریخی ایران و پرتغال (1500- 1758)، ترجمه مهدی آقامحمد زنجانی، تهران، مرکز اسناد و خدمات پژوهش، 1382ش.
گرس، ایوان، سفیر زیبا، سفرنامه فرستاده فرانسه در دربار شاه سلطان حسین، ترجمه علیاصغر سعیدی، تهران، تهران، 1370ش.
گروسه، رنه، امپراطوری صحرانوردان، ترجمه عبدالحسین میکده، تهران، علمی و فرهنگی، 1368ش.
لاکهارت، لارنس، انقراض سلسله صفویه و ایام استیلای افاغنه در ایران، ترجمه مصطفیقلی عماد، تهران، مروارید، 1368ش.
مارکوپولو، سفرنامه، ترجمه منصور سجادی، تهران، گویش، 1363ش.
متی، رودلف پ.، اقتصاد و سیاست خارجی عصر صفوی، ترجمه حسن زندیه، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1387ش.
مستوفی بافقی، محمدمفید، جامع مفیدی، به کوشش ایرج افشار، تهران، اساطیر، 1338ش.
مستوفی قزوینی، حمدالله، نزهة القلوب، تصحیح گای لسترنج، تهران، ارمغان، 1362ش.
منجم، ملاجلالالدین، تاریخ عباسی (روزنامه ملاجلال)، به کوشش سیفالله وحیدنیا، تهران، وحید، 1366ش.
منشی، محمدیوسف، تذکره مقیمخانی، مقدمه، تصحیح و تحقیق فرشته صرافان، تهران، میراث مکتوب، 1380ش.
نامههای شگفتانگیز (کشیشان فرانسوی در دوران صفویه و افشاری)، ترجمه بهرام فرهوشی، تهران، مؤسسه علمی اندیشه جوان، 1370ش.
نوایی، عبدالحسین، شاهطهماسب صفوی (مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخی همراه با یادداشتهای تفصیلی)، تهران، ارغوان، 1368ش.
نیبور، کارستن، سفرنامه کارستن نیبور، ترجمه پرویز رجبی، تهران، توکا، 1354ش.
واله قزوینی، محمدیوسف، خلدبرین، ایران در روزگار شاه صفی و شاهعباس دوم، به کوشش محمدرضا نصیری، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1382ش.
ویلسون، آرنولد، مجموعه وقایع تاریخی و گزارش نظامی خلیج فارس از قدیمترین ازمنه تا اوایل قرن بیستم، ترجمه محمد سعیدی، تهران، فرهمند، 1310ش.
همایون، غلامعلی، اسناد مصور اروپاییان از ایران از اوایل قرون وسطی تا اواخر قرن هجدهم، تهران، دانشگاه تهران، 1348ش.
[1]. تاریخ دریافت: 1/6/1399؛ تاریخ پذیرش: 8/9/1399
[2]. رایانامه (مسؤول مکاتبات): rahmati.mo@lu.ac.ir
[3]. پژوهشنامه تاریخهای محلی ایران، س2، ش2(پیاپی4)، بهار و تابستان، صص144-160.
[4]. مطالعات تاریخ اسلام، دوره 7، ش24، بهار، صص83-116.
[5]. پژوهشهای تاریخی، دانشگاه اصفهان، س53، دوره جدید، س9، ش4(پیاپی 36)، زمستان، صص253-276.
[6]. پژوهشهای تاریخی، دانشگاه اصفهان، س54، دوره جدید 10، ش3(پیاپی 39)، پاییز، صص25-39.
[7]. این مقاله همراه با سه مقاله دیگر از متی توسط حسن زندیه ترجمه و به صورت کتاب «اقتصاد و سیاست خارجی عصر صفوی» (قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1387) منتشر شدهاست.
[8]. متی، 108-109.
[9]. گروسه، 514-515.
[10]. مستوفی، 175.
[11]. همو، 174.
[12]. مستوفی، 173.
[13]. Sea of Azov
[14]. باستانی پاریزی، 120؛ ثواقب و لعبتفر، 30.
[15]. فن دریابل، 37، 44؛ کاتف، 36، 47؛ سفرنامههای انگلیسیها در ایران، 46، 60.
[16]. تاورنیه، 22، 26، 33، 38، 50، 55، 62، 63.
[17]. همو، 278، 282، 285.
[18]. تاورنیه، 214، 226، 228، 244.
[19]. همو، 176، 177، 185، 196، 197.
[20]. Kanton
[21]. Strait of Malacca
[22]. ابن بطوطه، 2/205-206، 209، 307.
[23]. مارکوپولو، 45، 50.
[24]. مستوفی قزوینی، 186-187.
[25]. تاورنیه، 695.
[26]. سفرنامههای انگلیسیها در ایران، 54.
[27]. تاورنیه، 600.
[28]. ترکمان، 3/1141-1143.
[29]. تاورنیه، 122-130.
[30]. باستانی پاریزی، 115؛ فلسفی، 4/1463.
[31]. کاتف، 64.
[32]. دلاواله، 353.
[33]. شاردن، 2/902.
[34]. جملی کارری، 21.
[35]. غفاری قزوینی، 204؛ شیرازی نویدی، 156.
[36]. خواندمیر، 4/50؛ اسفزاری، 2/168.
[37]. منشی، محمدیوسف، 85.
[38]. خنجی، 326-329؛ دوغلات، 330-336؛ قطغان، 53-68؛ منشی، محمدیوسف، 86-87.
[39]. قزوینی، 128.
[40]. منشی قمی، 2/875-878، 895-900؛ افوشتهای نطنزی، 290-302، 367-372؛ ترکمان، 1/386-390، 411-414؛ راقم سمرقندی، 157، 160-161.
[41]. ترکمان، 1/549-552؛ راقم سمرقندی،171.
[42]. ترکمان، 1/553.
[43]. ترکمان، 1/554-558؛ قس: راقم سمرقندی، 171-172؛ افوشتهای نطنزی، 588-589.
[44]. ترکمان، 1/1558-561؛ 570-574، 576-577؛ ابوالغازی خان، 271-273؛ حسینی استرآبادی، 166-167؛ راقم سمرقندی، 173.
[45]. ترکمان، 1/591-594؛ راقم سمرقندی، 173.
[46]. ترکمان،2/621-630؛ یوسف منشی، 126-130.
[47]. همو، 2/832-843؛ همو، 134.
[48]. جنابدی، 687.
[49]. ترکمان، 2/388-389.
[50]. جنابدی، 686.
[51]. حسینی قمی، 2/898؛ افوشتهای، 372.
[52]. افوشتهای، 573؛ ترکمان، 2/511.
[53]. سمرقندی، 2/132.
[54]. فیگوئروا، 264.
[55]. جملی کارری، 57-58.
[56]. اشترویس، 61.
[57]. آذربیگدلی، 266.
[58]. مستوفی بافقی، 1/373.
[59]. تاورنیه، 391.
[60]. افشار، 554.
[61]. شمار زرتشتیان کرمان را دههزار نفر تخمین زدهاند (تاورنیه، 418). بین آنها، صنعتگر و بازرگانانی نیز وجود داشت، اما تعدادشان بسیار اندک بود زیرا غالبا فقیر بودند و سرمایهای برای تجارت نداشتند (فیگوئروا، 205).
[62]. فیگوئروا، 235.
[63]. تاورنیه، 113- 185.
[64]. فیگوئروا، 235.
[65]. اولئاریوس، 37.
[66]. کمپفر، 187.
[67]. روملو، 2/972-977؛ ترکمان، 1/28.
[68]. اینالجیق، 75.
[69]. تتوی، 8/5527.
[70]. روملو، 3/1374؛ ترکمان، 1/128-129؛ قمی، 1/369-370؛ ایواغلی، 158؛ جنابذی، 551.
[71]. قمی، 1/788-789؛ بیات، 216.
[72]. فن دریابل، 56.
[73]. قمی، 891-892.
[74]. قزوینی، 68؛ ترکمان، 2/410.
[75]. ترکمان، 2/409-410.
[76]. قمی، 1/891-894؛ فریدونبیگ، 2/248-252؛ ایواغلی، 277-282؛ بیات، 247.
[77]. ترکمان، 2/411.
[78]. ترکمان، 2/864، 1353، 1451، 3/1353؛ فریدونبیگ، 2/267-271، 344-351؛ ایواغلی، 333-337.
[79]. ترکمان، 2/649-650.
[80]. همانجا.
[81]. رک. روملو، 3/1374؛ ترکمان، 1/128-129، 2/864، 1353، 1451، 3/1353، 1425-1427، 1543-1549؛ قمی، 1/369-370، 891-894؛ ایواغلی، 158، 277-282، 333-338؛ جنابذی، 551، 837-839، 873؛ فریدونبیگ، 2/248-252، 267-271، 344-351؛ بیات، 247؛ منجم، 309-310، 273-274.
[82]. سفرنامههای انگلیسیها در ایران، 120-122.
[83]. همان، 137-138.
[84]. همان، 139.
[85]. همان، 154.
[86]. ترکمان، 2/410.
[87]. حسینی استرآبادی، 204.
[88]. منجم، 161.
[89]. لاکهارت، 413.
[90]. ترکمان، 2/881؛ جنابذی، 840-841.
[91]. تاورنیه، 600.
[92]. اولئاریوس، 320؛ شاردن، 2/902.
[93]. سانسون، 134-135.
[94]. کشیشان فرانسوی، 60-61.
[95]. نوایی، 116.
[96]. ترکمان، 2/881.
[97]. فیگوئروا، 61.
[98]. سفرنامههای انگلیسیها در ایران، 148-149.
[99]. جملی کارری، 65.
[100]. اولئاریوس، 242.
[101]. دلاواله، 55.
[102]. فیگوئروا، 326.
[103]. جملی کارری، 66.
[104]. شاردن، 2/971.
[105]. شاردن، 4/1484؛ فیگوئروا، 60.
[106]. گرس، 212.
[107]. تاورنیه، 409.
[108]. اولئاریوس، 752.
[109]. تاورنیه، 409.
[110]. همو، 675.
[111]. فیگوئروا، 61.
[112]. شاردن، 4/1464.
[113]. شاردن، 1440.
[114]. بلیک، 131.
[115]. همو، 129.
[116]. همو، 133.
[117]. سفرنامههای انگلیسیها در ایران، 193.
[118]. همان، 112.
[119]. همان، 201.
[120]. تاورنیه، 695.
[121]. دلاواله، 110.
[122]. شاردن، 2/510.
[123]. نامههای شگفتانگیز، 70-71؛ واله قزوینی، 525.
[124]. دلاواله، 232.
[125]. فیگوئروا، 274.
[126]. دلاواله، 346.
[127]. تاورنیه، 77؛ کاتف، 58.
[128]. گرس، 179.
[129]. کاتف، 60.
[130]. اشترویس، 188.
[131]. شوستر والسر، 111.
[132]. کاستلیانو، 349-350.
[133]. حسن، 220.
[134]. اکونیا، 332-335؛ فریر، 228-229.
[135]. دلاواله، 75-95.
[136]. ویلسون، 170.
[137]. همو، 304.
[138]. ترکمان، 3/982.
[139]. شوستر والسر، 114.
[140]. تاورنیه، 688.
[141]. شاردن، 5/1882.
[142]. سفرنامههاى ونیزیان در ایران، 91.
[143]. همایون، 66.
[144]. فیگوئروا، 143-144.
[145]. تاورنیه، 657-664.
[146]. نیبور، 157.
[147]. تاورنیه، 675.
[148]. همو، 673.
[149]. فیگوئروا، 87.
[150]. همو، 60.
[151]. دلاواله، 73.
[152]. تاورنیه، 776.
[153]. اشترویس، 132-146.
[154]. سانسون، 189.
[155]. کمپفر، 197.